خواب شاعری
((تولد مثنوی مثلث))
خوابِ رجز خوانی و شاعر شدن
در هوس قافیه ها سِر شدن
شاعری از پنجره آموختم
چشم به هر رهگذری دوختم
عقل و جنون را به هم آمیختم
خون جوانی به جگر ریختم
در ره ات ای شعر شدم پیر تر
بند تو ام از همه زنجیر تر
هرکه دم از شعر و ادب می زند
بر در و دیوار عجب می زند
تا بکند قافیه را جور تر
بلکه شود از همه منصور تر
ای که مرا فاحشه می خوانی ام
شاعر بی قاعده می دانی ام
فتنه نکن موسوی ات می کنم
کشته چو این مثنوی ات می کنم
واژه که بازیچه ناکس شود
قافیه چون تنگ شود ٬ بس شود
شعر به یکباره مثلث شود
آی منم حافظ شیرازی ام
مست تر از میکده رازی ام
آخر این غائله میبازی ام
از همه شلاق ترم ٬پس بزن
دورِ عقابی دَمِ کرکس بزن
سنگ شدم تیغ ز واپس بزن
شعر که نه ٬ من قلمی قابلم
مفتعلن مفتعلن فاعلم
بیتِ سه مصرع بشود حاصلم
آنچه که گفتم همگی خواب بود
جاذبه ای از دل مهتاب بود
حاصل یک شاعر بی تاب بود
صبح که منصور ز خوابش پرید
تا که پریشانی این شعر دید
باد غرور از سر او پر کشید
منصور یال وردی
البته در این شعر بنده بخاطر آمادگی ذهنی مخاطب ابتدا از قالب مثنوی شروع کردم و بعد به مثنوی مثلث تغییر دادم
قالب مثنوی مثلث :
در این قالب هر بیت از مثنوی دارای سه مصرع میباشد که همه مصرع های یک بیت با هم همقافیه هستند و هر بیت قافیه ای جدا گانه دارد
--------------*
--------------*
--------------*
--------------#
--------------#
--------------#
...