یه مِیـدونِ خـاکی دنیــاس ؛ منـم بـازیگـرِ مِیــدون
قرار نیس اصـلاً این بازی ؛ باشه تفریحی و آسون
یه لحظه تویِ این مِیدون ؛ خودم رو من نمی بازم
به بُن بست هرجا برخوردم؛ یه راهِ تازه می سازم
می دونـم داورِ بـازی ؛ حسـابی اهــل ِ انصـافـه
دلش از مِهـــر لبــریــزه ؛ بدونِ کیـنـه و صــافـه
دلم قُرصـه چشای اون ؛ همیشه باز و هشیـاره
بجـز عـدل و بجـز انصـاف ؛ یـه دنیـا رحمتـم داره
چه خوبه سرنوشتِ من ؛ بدستِ داوری داناست
ندارم اعتــراضی چون ؛ همیشه ناظـر و بیناست
حریف من توو این بازی ؛ ولی بـدجوری نامـَرده
دلم از حیـله های اون ؛ پُـر از خون و پُـر از درده
منـو با مَکر و تـزویـرش ؛ حسابی می کنه خسته
ولی من کم نمی آرم ؛ درِ اُمـیـد کـه نیس بسته
قسم خورده حریفِ حتماً ؛ باشه پیـروز ِ ایـن بازی
تا تسلیمش نشم هـرگـز ؛ نمیشه قلبِ او راضی
من و عشق و اُمیــد امّـــا ؛ بـرنـده تویِ مِیـدونیم
شکست میـدیم شیطون رو ؛ سُرودِ فتـح میخونیم
پی نوشت :
1)برای خودم و تمامی اعضاء خانوادۀ خوب و صمیمی شعر ناب
در لحظات سخت و نفسگیـر بازیِ زندگی صبـری رضامندانه و
امیدوارانه و در پایان آن بُردی شیـرین و دلچسب آرزومنـدم .
2) با تشکّر فراوان از حضور شمامهمانان عزیز ؛ پیشاپیش از
تأخیرم در پاسخگویی به نظرات ارزشمندتان پوزش میطلبم .