سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
    12 ذو القعدة 1445
      Sunday 19 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

        مادر

        شعری از

        جعفر سرخی

        از دفتر ساقی نامه نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۶:۰۸ شماره ثبت ۳۲۹۳
          بازدید : ۱۲۱۵   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جعفر سرخی

        مادر

         

         

        تـو ای مـهر جـهان آرا ، تـو ای مـادر چه والایی

         

         

        مـدیحت  من چه سان گویم كه بر هر مدح شایایی

         

         

        جـهان را جمله زیـبایـی، من از  روی تو می بینم

         

         

        مثــال  روی تــو جــانـا نـمی بینم  بـه زیبایی

         

         

        تو حالا هم به صد حسرت،  نـگاهت را به در دوزی

         

         

        كـه فـرزنـدت گـشاید در ،  بـرون آیـی زتنهایی

         

         

        درایـن وادی ظـلمانـی ،كه ره گـم می كند طالب

         

         

        چــراغ ظــلمـت مـایـی  ،‌  امـید صبح فردایی

         

         

        دوتا گشته قد گردون ، زبــهر طاعـتت مـــادر

         

         

        بــه فــرمانت روا بـاشد دو تا گشتن  كه یكتایی

         

         

        جــهان مادر سـراسـر فـی المثل گر محفلی باشد

         

         

        مــنم پــروانــة عاشق  ، توشــمع محفل آرایی

         

         

        من از عـهد صبـاوت یـاد دارم خـواب نوشین را

         

         

        بـه خـود كـردی حـرام از نـغمة جانبخش لالایی

         

         

        چــو دستم می گرفتی پابه پایـم می شدی همره

         

         

        كنون افتاده از پارا، چــه مـی گویی  ، چه فرمایی

         

         

        جـوانی را بــه راه مـا ،  ز كـف دادی و آن دوران

         

         

        به چشمم می نماید نـغز و شیرین  ، همچو رویایی

         

         

        زمــا گــر خــدمــتی شایستة نامت نشد مادر

         

         

        تـوخــودبهــتر زما دانی  ،  جوانی بود و شیدایی

         

         

        مــقیم آستــانـت را اگـر بـخشی ،خـدا بخشد

         

         

        كـه عمر خود هدر كردم به خود بینی  و خود رایی

         

         

        چه خوش گفت این سخن ((سرخی)) سـحر گه پیر میخانه

         

         

        ((بـدور از دامن او تك درخـت خشك صحرایی))

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        ایرج محرم پور

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0