سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      دین حق

      شعری از

      اسماعیل علیخانی

      از دفتر نکته ها نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۳ ۲۱:۳۲ شماره ثبت ۲۹۷۴۷
        بازدید : ۵۴۰   |    نظرات : ۳۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر اسماعیل علیخانی

      یک نفر مرتاض هندی هم زمــــــان
      با بهـــــایی شیخ ما در اصفهـــــــان
      بر در سلطــــان آنجا یافت جـــــــــا
      مدعی شد از خودش اعجـــــــــازها
      بر مثل می گفت هرکس پیش خـــود
      کرده پنهان از عدس یا از نخــــــود
      یا که چیز دیگـــر از ریز و درشت
      کرده پنهان در مـیــــان هردو مشت
      یا میـــــــان خانه اش یا در دکـــــان
      گنـــج مخفی دارد و مـــال نهــــــان
      من خبـــــر دارم ار آن پنهـــان شده
      چـــــــــون برایم دیدنش آســـان شده
      علتش را هم به دینــــــش زد گـــره
      گفت این بینــــــم من از این پنجــره
      چون که من اینها بیـــاوردم به دست
      پس مـرام و مذهب و دینم حق است
      دینتــــــان امـــاّ به راه باطـــل است
      چون خـبرازغیب درآن مشکل است
      ادعـــــــــــایش کرد دربارامتحــــان
      دید می داند همه ســـــــــــرّ جهـــان
      درتحیّــــــــــرشـــــــاه وهـم درباراو
      از تمـــــــــام ادعـــــــــا و کــــار او
      پس بهـــــــایی شیخ حـق احضار شد
      رهسپــــــــارکــاخ وآن دربار شـــــد
      گفت سلطــان باید اینجـــا با دلـــیـــل
      دینتــــــان ثابت شـود او هم ذلـــیـــل
      تابدانــــــــم دینتـــــــان دین خـداست
      راه حق و راست دردســـت شماست
      حرفتــــان اینجـــــــا اگـــرثابت شود
      خـوش به حـالتان که شکّــم می رود
      حــــــــرفــــتان اما اگـر باشد خلاف
      دینتــان راه کـج  است و حرف لاف
      من هم آن وقت این ســــرای دینتـان
      یاچنـینـش می کنـــــــم یـا کـه چنـان
      شیـــخ حق وقتی که این مطلب شنید
      دست را از جیب خود بیـرون کشیـد
      روبه آن مرتاض هنـــدی کرد وزود
      این چنیــن بر او دهانش را گشــــود
      چیـــــز پنهـــــانیست بیــن مشت من
      می توانـی نــــام آن را حــــدس زن
      ناگهــــان آن مـــــرد هندی ازشگفت
      لــــرزه بر اندام وبرجــــانش گرفت
      گفت می دانم که در دست تو چیست
      ازبهشت حق درونش قطعه ای است
      مــــانده ام یک قطعه ازخاک بهشت
      از کجـا آورده ای ای خوش سرشت
      گفت آری حـــــرف تو باشد درست
      دین من محکــم شد و دین تو سست
      بعد ازآن دست خــودش را باز کرد
      آنچــــه مخـفـــــی بود را ابراز کرد
      دیـــده شد در دست آن مرد خــــــدا
      مهــــــــر تربت از دیار کــــــــربلا
      ........................
      ضمن عرض تبریک خدمت دوستان به مناسبت میلاد
      آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
      ۱۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0