سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
    13 ذو القعدة 1445
      Monday 20 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        دوشنبه ۳۱ ارديبهشت

        بیا و بنگر+ مادر!

        شعری از

        از دفتر غربت موهوم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ ۰۴:۲۵ شماره ثبت ۱۶۳۶
          بازدید : ۷۳۱   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

        هنوز هم ای خدا دربند دردم،
        هنوز هم پای تاسر زرد زردم،

        هنوز از غربت موهوم نالم!
        هنوز اسیر وهم و احتمالم!

        هنوز هم شاهدِ مردنِ نورم،
        واسیر این شب پر شر و شورم!

        همین خورشیدعالم تاب و پر زور!
        که باشد این همه سوزان مغرور!

        ز ترس شب شود زرد و زمین گیر!
        دراین جایی که من گردیده ام پیر!

        دراین جایی که هور از ترس جانش،
        نماید دیده پوشی از مکانش!

        کدامین شعله ی کم سو تواند،
        دراین غربت وهم آلوده ماند؟!

        به جز این رستم فرسوده و پیر،
        یلی کو، تا دراین غربت کند گیر؟!

        خلاصه هرکه دارد نام مردی،
        بیاید بنگرد، هورم، به زردی!...

        هور=خورشید.

        پژواره
        ۱۳۷۲

        .............................

        مادرم برخیز و بنگر روزِ ما،

        خواری و اقبالِ نا افروزِ ما،

        چون تو رفتی روزِ ما گشتی سیاه!
        تیره شد اقبالِ ما در یک نگاه،

        قامتِ رعنای خود را بی خبر!!
        سرو آسا راستِ کن بارِ دگر؟

        تا ببینی بر سرِ این دودمان،
        چی رسیده از جفای این زمان!

        آن یکی شد هستی اش در کامِ باد،
        آن یکی افتاده در رنجی زیاد،

        آن یکی را تنگِ دستی کرده خُرد،
        آن یکی را یورشِ اندیشه بُرد!

        مادرم اما بخوابی بهتر است!
        خاندانت زآنکه در شور و شر است!

        خوش به حالت که دراین پستوی پست!
        نیسِتی تا بنگری دورانِ مست!

        تا نبینی روزِگارِ پُر غبار،
        دودِمانت را چگونه کرده خوار.

        زمستان 1374پژواره


        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        طاها محبی (حزین)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0