سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
    22 شوال 1445
      Tuesday 30 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

        دو پرستو

        شعری از

        امین احمدی افزادی

        از دفتر شروعی برای یک پایان نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۱۳ روز پیش شماره ثبت ۱۲۹۲۵۳
          بازدید : ۷۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امین احمدی افزادی
        آخرین اشعار ناب امین احمدی افزادی

        چه می‌شد اگر ما
        آن دو پرستو بودیم
        که سفر می‌کردیم 
        همه عمر،
        از بهاری به بهاری دیگر؟
        یا ما، 
        آن دو ماهیِ قرمز بودیم
        درون تنگ شیشه‌ای
        که در پی هم می‌گشتیم
        شب و روز؟
        یا چه می‌شد‌ اگر ما
        آن دوستاره بودیم
        درون شبی تیره
        کنار ماه پر فروغ؟
        که اقبالی بودیم
        برای دو انسان خوشبخت؟
        آیا آنگاه،
        آسمان پاره پاره می‌شد؟ 
        ماه تاریک می‌گشت؟ 
        ستارگان، 
        به زمین فرو می‌افتادند؟
        و بخت انسان ها،
        تیره و تار می‌شد؟
        آه؛ چه‌ می‌شد؛
        چه می‌شد اگر ما،
        آن دو ابر بهاری بودیم
        آن دو ابر بهاریِ بزرگ؛
        که می‌باریدیم
        همه عمر، بر همه‌ی شهر؟
        یا آن دو درخت بوديم 
        در میان جنگلی انبوه
        که سایبانی بودیم،
        بر تن خاک حیات‌بخش؛
        و پناهگاهی 
        برای پرندگان غمگین
        و تکیه‌گاهی 
        برای برگ‌های نوشکفته؟
        آیا آنگاه،
        پرند‌ه‌هایمان می‌رفتند؟ 
        برگ‌هایمان می‌خشکیدند؟ 
        و خاک دیگر،
        زندگی را هدیه‌ نمی‌داد؟
        آری به راستی،
        چه می‌شد اگر ما 
        کنار یکدیگر بودیم
        و دستهایمان،
        در دستان یکدیگر بود
        و قلب‌هایمان
        در سینه‌ی یکدیگر
        می‌تپیدند؟
        آیا آنگاه دیگر،
        گلها،
        شکوفه نمی‌دادند؟ 
        درختان،
        سبز نمی‌شدند؟ 
        پرندگان،
        پرواز نمی‌کردند؟ 
        کوه‌های مغرور،
        از هم می‌پاشیدند؟ 
        و جهان،
        از گردش ناعادلانه‌ی خود
        باز می‌ایستاد...؟
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۱۱ روز پیش
        درود بر مرد جوان خندانک
        خوش آمدید خندانک
        زیباست خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۰ روز پیش
        درود بزرگوار
        پر احساس و زیباست خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۱ روز پیش
        اندیشه نابتان همیشه توانا ست
        ایامتان به شادی
        درود درود
        خندانک خندانک خندانک
        امین احمدی افزادی
        تشکر
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        ۱۱ روز پیش
        درود بر شما جناب احمدی بزرگوار 🌺🌺🌺
        مریم کاسیانی
        ۱۱ روز پیش
        درود بر شما
        خوش آمدید
        موفق باشید
        🌸🌸🌸
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0