سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        سوگند ۲

        شعری از

        طاهر معین

        از دفتر دریای واژه ۱ ( حواصیل خیال ) نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۲ ۲۰:۴۴ شماره ثبت ۱۲۳۹۲۱
          بازدید : ۲۲۰   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        به فریاد سوگند و اشک روان
                                          به شبهای خاموشی مردگان
        به جانی که سوزد در آغوش تب
                              به چشمی که خیره‌ست بر روی شب
        به آن بی‌کسی کز سر احتیاج
                                    کند دین و ایمان* خود را حراج
        به فریاد بیچارگان در نیاز
                                      به اشک شب و گریه‌ی جانگداز
        به لالایی کودکان فقیر
                                         فغان شب و ناله از زخم پیر
        به خاموشی ناله‌ی مرغ شب
                                که همچون معین بسته از غصه لب
        ندیدیم جز خواری از روزگار
                                           نداریم جز خون دل یادگار
        در این زمهریر شب دهکده
                                        در این شور بد مستی میکده
        چه شبها که با سوز دل سر شده است
                               چه لبها که با خون دل تر شده است
        ~~~~~~
        درباره ایمان
        چقدر حسرت بردم وقتی چاپ شده‌ی حواصیل خیال به دستم رسید از این حماقت و خودسانسوری بیجا و بی‌مورد .
        که ناموس شاید مجوز نگیرد و آن را با ایمان جایگزین کردن .
        حال که دین حراج کنان را چه به ایمان .
        خداییَش خطای بی‌گذشتی نیست ؟
        به آن بی‌کسی کز سر احتیاج
                                    کند دین و ناموس خود را حراج
        ۱۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۰۶:۴۶
        درود بر شما برادر عزیزم طاهر خان معین

        شعری فاخر خواندم از قلمتان

        بمانید به مهر و بسرایید




        روزگاری دَهنِ مردمِ این شهر غَریب
        مَثنوی بود و دو خَط نامه ی باران خورده
        حال یک لرزشِ گوشی سَرِ هَر سَبّابه
        آبرو از غَزل و خواجه و دیوان بُرده



        مَردُمانی که قَلم را به کُلنگی کُشتند
        قائم الزّاویه در سَطل، پیِ شامِ خودند
        با اَمیری که براین دغدغه ها می گرید
        تیغ بر رَگ زده و مُرده ی حَمّامِ خودند



        غُربت ثانیه ها بر پُکِ زنجیرِ زمان
        آخرین سوزِ هَوسناک غمِ انسانها
        روی شیپور سُل وچَنگ و دولا چنگ مکان
        کِیفِ هم خواب شدن با تنه ی شیطانها



        ما چه کردیم که از کاسه ی اِنجیل و زَبور
        شیخِ صَنعان هَوسِ میوه ی تَرسا میکرد
        پاچه ی خوک به سَق می زد و در حال قُنوت
        فوت بر مخرجِ گوساله ی موسی میکرد



        قصّه این است پس از حادثه ای در بُن بست
        پُشت هر پنجره ای خنده ی آجر دیدند
        یا تمامِ تَن شان را وسطِ یک قُنداق
        سهمِ هَر لُقمه ی خود را کَفِ آخور دیدند



        چاره ای نیست اگرزخم زده جسمِ فریب
        بر تَب جاذبه ی ریخته در ذهنِ زمین
        زندگی خَم شده در یازه ی بی حوصلگی
        ما هَمانیم و هَمینیم و هَمانیم و هَمین

        #سید_هادی_محمدی

        تقدیم برای پی نوشت شما خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک


        عالی بود خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهر معین
        طاهر معین
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۳۱
        درود و سپاس .
        خوش آمدید شاهزاده شیرین شعر ناب .
        از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا
        خاکپای تو شوم کاین همه راه آمده‌ای
        چه کنی با من و با کلبه درویشی من
        تو که مهمان سراپرده شاه ، آمده‌ای
        طاهر معین
        طاهر معین
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۱:۴۵
        《آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
        آیا بود که گوشهٔ چشمی به ما کنند》
        درود سید عزیز و گرامی .
        قدم رنجاندید .
        اینکه به شب نشینی نیمه دیگر سوگند مفتخرمان ساخته‌اید ‌، گمان کنم بدان معناست که رفع کدورت شده ، از ما دلگران نمانده‌اید و ما را در جرگه‌ی همراهان بار خواهید داد .
        اگر چنین است ، خدا را به اندازه‌ی بزرگیش سپاس ، که دوستانش اینهمه مهربانند .
        《یک عمر گنه کردم و شرمنده که در حشر
        شایان گذشت تو مرا نیست گناهی》
        آنچه مهربانانه نگاشته بودید حق بود و لاجرم در کنه وجود نقش شد .
        حافظ و سعدی شدن در این دوران که آدمی بر اقیانوسی بی‌پایان از اطلاعات سوار است نبایست دشوار می‌بود .
        پس چه شد نشد !؟
        روزمرگی ، عمرهای اجاره‌ای ، زندگی‌های فروشی ، افکار عقب افتاده ، معیشت جنگلی و هزاران دلیل ریز و درشت که سرکوب کرد و سرکوفت شد ‌.
        حال در این جهان‌آشوبی حضرتتان و دیگر حضار می‌آیید و مجال می‌نهید و دست به نقد می‌شوید ، آنسوی مهر و بزرگی‌ست .
        رک بگویم ؛ اهل هنر دیرگاهیست پوست لطیف احساس را با پوستین بردباری تاخت زده‌اند .
        هیچگاه راضی به رنجش دل عزیزتان نبوده و نیستم .
        خوش بحال شما که هنوز لطیفش نگه داشته‌اید .
        سرتان سلامت ، دلتان سبز و زندگیتان سرور آجین ، در پناه حضرت عشق .
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۳۱
        خطای بی‌گذشتی‌ست.. خندانک
        و شعرتان هم بسیار زیبا و شایسته تحسین.. خندانک خندانک
        سی‌پاس که اصل بیت رو برامون نوشتید.. خندانک خندانک
        درود بر شما جناب معین مودب خندانک
        برقرار باشید خندانک
        طاهر معین
        طاهر معین
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۴
        سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم
        چگونه چون قلمم دودِ دل به سر نرود
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۴۴
        درود جنتب معین گرامی
        بسیار زیبا بود 👏🌺🌺
        بنظرم دین و ایمان بسیار بهتر است و کلیات را در بر میگیرد
        طاهر معین
        طاهر معین
        يکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ۰۳:۳۳
        درود و سپاس جناب عزیزیان عزیزم .
        صد البته سخن شما درست بود اگر پای زاهد و شیخ در میان بود .
        زاهد است که ظرف و ظرافت دین و ایمان فروشی را دارد و میداند ،
        سخن از نیازمندیست که هیچ در چنته ندارد .
        مگر دینش را ؛
        که سوداگرانش پرده‌ی‌عفت مردم میدرند و
        ناموسش را ؛
        که طالبش تا بخواهی فراوان .
        نمونه می‌خواهی ؛
        همین طالب همسایه‌ی دیوار به دیوارخودمان .
        مادر برای جکرگوشه‌اش همه چیزش را حراج می‌کند .
        ببین اشرف‌الخلایق تا کجا هبوط کرده که مادر جگرگوشه می‌فروشد ، ناموس که جای خودش را داراست .
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۵:۵۵
        درود بزرگوار
        اجتماعی بسیار زیبا و با شکوه بود خندانک
        طاهر معین
        طاهر معین
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۳۳
        درود و سپاس ، لطفتان مزید ، سپاس که تنهایمان نمی‌گذارید
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ۱۴:۱۴
        درود
        شهادت مظلومانه یازدهمین آختر آسمان امامت و ولایت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را تسلیت عرض مینمایم خندانک خندانک خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۵۸
        درودها

        جناب معین سروده اجتماعی خوبی بود

        موفق و مؤید باشید .
        خندانک
        طاهر معین
        طاهر معین
        دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۰۰
        درود و سپاس .
        جناب خوشروی گرامی .
        نگاهتان زیبابین است .
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۰۶:۳۴
        درود جناب معین
        بسیار زیبا و دغدغه مند
        خندانک خندانک خندانک
        ایشالله که روزی بیاد که کسی مجبور به خودسانسوری اون هم سانسور مطلب حق نشه
        خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک

        ان‌شاءالله خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهر معین
        طاهر معین
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۳۷
        درود و سپاس .
        عزیزم خسرو جوان .
        گفت ؛
        هرچی سرمون اومد گفتن خدا جای حق نشسته ، خدا میشه پاشی حق جای خودش بشینه .
        خدایا توبه .
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۰۶:۴۲
        درود جناب معین ادب حکم می کند که بخوانم وبا جان دل بپذیرم که شعرتان پر از درد بود و مرا متاثر کرد چه زیباست این زبان شعریتان ومنحصر بفرد سپاس
        سلام ودرود دوباره جناب معین نفرمایید شما بزرگ ماهستی
        ما رد قلمتان را دوست دارم وپسندیدم وهیچ ریا ودورویی نیست
        سوژه در شعر شما هیچ وقت بیگانگی با میل سوژه ندارد
        ودر ارتباط آن گفتمان شعرتان درارتباط آگاهی، واژه آفرین می شود واین امر در شعر به درون آگاهی متصل می شود
        آگاهی سوژه اعث آگاهی ودانایی تمام عناصر مرتبط با سوژه است
        آنچه هویت اصلی شعرتان را نشان می دهد درک فرایند پیشرفت ارتباط سوژه با خود است
        واین نشان دهنده آگاهی خود آگاه شده است که تمام عناصر خارج از آن را پوشش می دهد که بصورت موفق این خود آگاه شده در استقرار یک ذهنیت جدید است

        در نظر گرفتن ذهنیت( خود-آگاهی )بصورت ذهنیت عینیت (برای- خود)تبدیل می شود ودستیابی به خود آگاهی
        آگاهی از لحاظ عینی است که خودرا بصورت درون خود برای ..خود وبرای خود بصورت درون خود ایجاد می کند
        اگر نقصانی بود به بزرگی خود ما را ببخشید
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهر معین
        طاهر معین
        يکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ۰۳:۱۰
        《تو مگو ما را بدان شه بار نیست
        با کریمان کارها دشوار نیست》
        درود جناب آزادبخت شریف .
        با احترام ؛
        قد راست کرده ، کمانش می‌کنم و کلاه از سر بر می‌دارم .
        بوسه بر پای نگاهتان دارم که قدم رنجه کرده و به ضیافت نیمه دیگر سوگند آمده‌اید .
        نیمه نخست سوگند را هم با حضور کریمانه و پرمهرتان نور باران کرده بودید که اگر ننوشتم و ننگاشتم و به ده (کمال) گل (ارادت) بسنده شد ، عذری داشتم و یقین ... که سوگند را از برکت نگاه مهربانتان بی بهره نمی‌نهید .
        جان کلام ؛
        در چکامه بانو شاهزاده خانم ، نکته‌ای نوشته بودید که ذهنم را به حضرتتان تاریک کرد (نپرسید که به بیش از حد توان سرافکنده‌ام) و بنا داشتم چیزی بنگارم که شاید ادب را رعایت نمی‌کرد .
        چگونه توان سپاس از حضرت عشقم هست ، که هر چه کوشیدم نشد که نشد که نشد و بنان و ذهن و مجال یاری نکرد .
        خواندم ، دیدم ، فهمیدم ، چقدر در گمراهی بوده‌ام ‌.
        روسیاه و شرمسار و نادم و پشیمان امیددارم در دایره بخشش کریمانه‌تان بگنجم .
        و بی شک از منش شما جز بزرگواری نخواهم دید . که گفته‌اند ؛
        《زین همه شادی چرا غم خواستی
        از کریمان از چه رو کم خواستی》
        ارسال پاسخ
        محمد محمدنژاد(آشوب)
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۰۹:۵۸
        عالی و تامل برانگیز سرودید جناب معین عزیز
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهر معین
        طاهر معین
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۰
        درود و سپاس تنها آشوب دوست داشتنی .
        مانا ، ماندگار ، پویا و پایدار بمان .
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۱۸:۳۸
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتااان نویسا
        هزاران درود
        استادبزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        طاهر معین
        شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۲
        درود و سپاس .
        جناب انصاری حکیم ، حذ بردم از تک بیتتان ، دست به قلممان کرد . همینگونه استوار بمانید .
        زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
        يکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ۱۹:۳۸
        چه شبها که با سوز دل سر شده است
        چه لبها که با خون دل تر شده است

        درود بر شما جناب معین ارجمند خندانک

        ابیات شعرتان بسیار زیباست و دل‌انگیز؛ از جمله بیت جاری که پرمحتوا؛ موزون و دارای آرایه‌های تکرار و موازنه است خندانک خندانک خندانک
        لایک خندانک خندانک خندانک

        فقط یک نکته‌ی ظریف:
        از قافیه‌ی «روان» و «مردگان» که اغماض کنیم، به نظرم قافیه‌های («روزگار» و «یادگار») و («دهکده» و «میکده») نیاز به بازبینی دارد.
        خندانک
        شاعرانه‌هایتان ماندگار بزرگوار خندانک
        طاهر معین
        طاهر معین
        دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۱۸
        درود و سپاس .
        الهه بانو ، خاتون احساس .
        مجموعه حواصیل خیال یادگار و چاپ شده‌ی دوران نوجوانی است .
        تلاشم این است به نسخه اصلی وفادار بماند (با اینکه پر از نقص و کاستی بود) .
        اگر عمری بود و تجدید چاپ شد (که بسیار بعید است) .
        از این همه‌ لطف و نظر ارجمند و ارزشمند بی‌بهره نخواهد بود .
        سپاس خاتون احساس .
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        يکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ ۱۹:۵۴
        درود جناب معین
        بسیار زیبا و دردمندانه است
        خندانک خندانک خندانک
        طاهر معین
        طاهر معین
        دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۲:۰۱
        درود و سپاس .
        جناب نظری بزرگ و عزیز .
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0