سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
زبان و بیان در شعر سید هادی محمدی تمیز و سالم است که این انس او با شاعرانگیِ کلام و عرقریزانِ پیاپیاش در پردازشِ تازهی این زبان و بیان را نشان میدهد. شاید آنچه شعر او را متفاوت میکند، شناخت تکنیکهای شعری-روایی و رفتارمندیِ حرفهای در زبان باشد. در واقع واکنشهای اجتماعی شاعر نیز به همین شیوه صورت میپذیرد و او با پیادهکردنِ رفتار کنایی ــ ایهامی ــ استعارهای و همپوشانی آن با زبانی رفتارمند، دغدغههای اجتماعیِ خود را به پای شعر میکشاند.
یکی از حسنهای خوب سید هادی این است که در اکثر اشعارش ایدئولوژیِ صرف در غلاف است و خبری از کبادهکشیِ سنتی و شعارزدگی و فلسفیدنهای بیپشتوانه نیست.
و اما در این نیمایی واژهها به نحوی خاص و گزینشی کنارهم قرار گرفتهاند و نوعی هماهنگی و همپوشانی را پديد آوردهاند... که اين هماهنگی ناشی از تناسب آوایی ــ لحنی ــ معناییِ شعر است. تمهیدات موسیقایی اثر باعث خوشنوایی آن شده و این اتصال و ارتباط آوایی، متاثر از ترتيب درستِ هجاهای كوتاه و بلند است. شاعر این سخن نیما که گفته: «قافیه زنگ کلام است» را رعایت و بدرستی اجرا کرده است و با در نظر گرفتنِ ترصیع لفظی، توانسته نظام خاصی در هجاها پديد آورد که در آن واژگان در جهشِ پاگردها رجبهرج میزنگند و رقصکنان به جانِ شعر میریزند.
شاعر در این نیمایی به ما نشان داده که حرکت از دهلیزهای انتزاع به سوی کرانههای عینیت چگونه است. وقتی به میانهی شعر میرسیم اوج دغدغهمندی و همچنین ترکیبسازی و پختگیِ فضای استعاری آن را مشاهده میکنیم... که به طعنه و نیش و نهیبِ شاعرانه گره خورده و ظاهراً باعث دردمندی، خستگی، و تأسف شاعر شده است... تا جاییکه آنرا با استفاده از عناصر شعرساز به زبان میآورد: چه لکنتی گرفته انتهای درد کینه ام؟
یا در جای دیگر میگوید: و از فشار بمبِ انتحاری سَرم پُری/ غروب تیک تاک کهنه چرخ دلخوری/ به پای باور مریض برّه ها / چه بی بهانه مقتدای آخوری/ قدم قدم مرور کن زبانهی غرور خسته را...
فشار بمب انتحاری سرم
تیکتاک کهنه
باور مریض برهها
مقتدای آخور
زبانهی غرور خسته
و...
(همانطور که ملاحظه میفرمایید تکنیک ترکیبسازی ظریف و شاعرانه است)
در واقع سید هادی برای بیان احساسات و عواطف خود و انتقال درست آنها به مخاطبان، از تصاویرِ اتفاقی و اثباتی، توأمان و بشکل پارالل استفاده کرده است. دقت در عناصر تصویرساز و پایانبندیِ بهموقع نیز از دیگر نکات مثبت شعر بحساب میآیند... اگر به سطر اول و سطر آخر بنگرید متوجه منظورم خواهید شد: «سالها در انتظار آدمم... و در نهایت سیاهپوش آدمم» یعنی شاعر اعتراف میکند که به انتظار نشستن، آدمی را سیاه پوش و غصهدار خواهد کرد.
شاعران نوآموز و نوپرداز باید این نکته را بدانند که نوگرایی در حیطهی زبان، حاصل تغییر در بنیادهای فکری و زیباشناختی شاعر است. از این منظر شعر هادی محمدی در مسیری درست ایستاده و اینکه دیر به مقصد برسد یا زود، چیزی از صحت راهش نمیکاهد. او به جریان اتفاقات شعرِ این دو دهه اخیر واقف است و شاید سرنوشت بعضی شاعران صلهبگیر و کرسیدار باشد که به او این آگاهی را میرساند و میگوید: مانند آنان شعر را فدای تصنع و ترقتورق و سفارش نکند و اجازه دهد شعرِ مکلفش خود انتخابهایش را داشته باشد... البته با چاشنی صبر.
در دنیای پر آشوب و هفترنگ امروز که دم به دم دستخوش تغییرات سیاسی ــ فرهنگی ــ اجتماعی و غیره...است، آدمی (این موجود اجتماعی ــ تنها اما پیچیده ــ این مفهوم سیال و متناقض که در چرخهی کسالتآور روزمرگی هر روز انباشته از چیزهایی میشود که دنیای ابزاریِ امروزی به او پیشکش کرده است) زیر سایهی کدامین درخت میتواند لحظهای درنگ کند و دمی به آسودگی بیاساید؟! شاعر در هر عصر و هر جایگاه نیازمند تفکر است و باید اندیشیدن به تحولات جهان و اتفاقات روز جامعهاش را یک امر ضروری بداند.
نکته مهمی که باید به دوستان یادآور شوم همین بحث ”فقدان دغدغهمندی“و بیتوجهی به ”زیست شاعرانه“ است که در برخی آثار بهوضوح مشاهده میشود. شاعری که زیست شاعرانه نداشته باشد، به شعر دغدغهمند نخواهد رسید و مخاطب جدی و اصلی نخواهد داشت. شاعری که جامعه خود را به خوبی رصد نکند یا نداند شعرش از کدام بطنِ جامعه بیرون آمده بیشک مخاطب دائمی ندارد و نمیتواند تأثیرگذار یا جریانساز باشد. متأسفانه برخی شاعران دچار این مشکل هستند! یعنی نمیدانند شعرشان از کدام طبقه بلند شده و در کدام خیابان قرار است رفتوآمد کند. ناگفته نماند که چنین شاعرانی به مرور زمان دچار ”فقدان سوژگی و عدم خلاقیت“ نیز خواهند شد. بشخصه این نکته را ایراد میدانم و به گمانم شعری که این نشانی را در خود نداشته باشد، شعری بیکنش یا بیهدف است. اما خوشبختانه هادی محمدی از جمله شاعرانیست که حواسش به این موضوع هست؛ یعنی خلق شعری دغدغهمند و هدفمند و تأثیرگذار.
و کلام آخر:
ادبیات همواره پلیست که انسان را به دنیای تأمل و تفکر فرا میخواند؛ دنیایی که هر گوشهاش هم از زیباییهایی وصف ناشدنی و اسرارآمیز پر است و هم از پلشتیهای چرکوچروک. بنا بر این شعر به عنوان یک تریبونِ شخصی و آزاد، بهترین مکان برای ابراز احساسات و آگاهیرسانی و پرداختن به مسائل اجتماعی است چرا که میتواند تودههای مردم را به محفل تخاطب ــ تناظر ــ و هماندیشی دعوت کند.
سخنم را کوتاه و به همین اندازه اکتفا میکنم زیرا روز اول انتشار شعر است و نمیخواهم لذت کشف و تأویل از بین برود.
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای دوست عزیزم هادی جان محمدی و سایر دوستان🌹 یا حق