سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعری پیش رو داریم از آقای حسین ابراهیمی
که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
🔷 توجه به قالب های شعری در اشعار موزون
منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصرع ها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف می گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و
شکل هایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیت شناخته اند. به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و شاعران کهن ما کمتر از محدوده ی این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است.
قالب شعر به شکل شعر گفته میشود که بر دو نوع است:
شکل ظاهری و شکل درونی (یا شکل ذهنی). شکل ظاهری که شامل وزن یا بیوزنی، تساوی مصرعها و یا کوتاهی و بلندی آنها، قافیهها : - در صورتی که قافیهای وجود داشته باشد - و صداها و حرکات ظاهری کلمه میشود.
قالب در شعر کلاسیک فارسی، شکل ظاهری است که قافیه به شعر میبخشد. طول هر مصرع، چیدمان هجاهای هر مصرع، تعداد ابیات، آرایش مصرعها، قافیه آرایی آنها و حتی عاطفه انتقالی شاعر به خواننده دیگر عوامل تعیین کننده قالب ظاهری شعرند.
حال جناب ابراهیمی قالب مثنوی را برای شعر خود برگزیده اند که در ذیل به بررسی آن خواهیم پرداخت
🔷 مثنوی چیست
شعری است بر یک وزن ، که هر بیت قافیه ای جداگانه دارد . و چون هر بیت دارای دو قافیه است آن را مثنوی ( مزدوج یا دوتایی) نامیده اند . شعری که در آن هر بیت قافیه هایی مستقل و جدا از ابیات دیگر داشته باشد مثنوی ،یا دوگانی نام دارد.
مثنوی به سبب امکان نوکردن قافیه در هر بیت برای سرودن منظومه های بلند مناسب تراست. مثنوی از قدیمی ترین قالبهای شعر فارسی و مخصوص زبان فارسی است و در همه ادوار از آن استفاده می شده است .
📝 موضوع مثنوی :
حماسی و تاریخی : شاهنامه فردوسی،اسکندر نامه نظامی
اخلاقی و تعلیمی: بوستان سعدی
عاشقانه و بزمی: خسرو شیرین نظامی، ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی
عارفانه : مثنوی معنوی مولانا ، منطق الطیر ، عطار نیشابوری
سرودن مثنوی از قرن سوم و چهارم هجری آغاز شده است که از بهترین مثنوی ها می توان به شاهنامه فردوسی، حدیقه سنایی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی اشاره کرد.
📝 مشخصات مثنوی :
1- تعداد ابیات مثنوی حداقل دو بیت است و حداکثر برای آن وجود ندارد .
2- مثنوی مناسب ترین قالب برای بیـان داستان ها و مطالب طولانی از جمله تواریخ و قصص است .
3- موضوع و درون مایه مثنوی حماسی ، تاریخی ، اخلاقی ، تعلیمی ، عاشقانه ، بزمی و عارفانه است .
مشهورترین مثنوی سرایان عبارتنداز : فردوسی ، نظامی ، اسدی توسی ، مولوی ، عطّار ، سعدی ، سنایی ، جامی ، پروین اعتصامی و شهریار .
✍️ حالا جای سوال اینجاست که جناب ابراهیمی
دلیل خاصی دارند که این قالب را برای شعر خود عنوان داشته اند.
در حالی که به ظاهر در تمامی مصاریع قافیه یکی است و تفاوتی ندارد؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟
البته در خصوص قافیه ی ایشان نیز مطالبی عرض خواهد شد.
🔷 نگاه تیز بین شاعر
شاید در اولین بار برای کسانی که از علم عروض و قافیه اطلاع چندانی ندارند قافیه های انتخابی توسط شاعر این شعر یکی باشد و مختوم به - َن اما باید تبریک گفت به جناب ابراهیمی که باز تیز هوشی تمام این کار را انجام داده اند و علاوه بر قافیه های درست موسیقی درونی شعر را رعایت کرده اند.
🚩بی تو من، تن را نمیخواهم
بی تو من، من را نمیخواهم
بی تو، گفتن را نمیخواهم
بی تو، خفتن را نمیخواهم
بی تو بُردن را نمیخواهم
بی تو مُردن را نمیخواهم
بی تو بودن را نمیخواهم
این سرودن را نمیخواهم🚩
✔️ چنانچه مشاهده میشود ردیف در این شعر ( را نمیخواهم) است
✔️ قافیه های شعر به ترتیب ابیات عبارتند از
1️⃣ تَن _______ مَن
2️⃣ گفتن ________خفتن
3️⃣ بُردَن ________مُردَن
4️⃣ بودَن _________ سرودَن
🔷نکتهی بسیار مهم که بیشتر نوآموزان مرتکب این خطا میشوند
نون مصدری جزو حروف الحاقی است و نمیتواند جزو حروف اصلی قافیه باشد مانند
شیخ گفتا شوخ پنهان کردن است پیش چشم خلق ناآوردن است
واژه های قافیه :(کردن - ناآوردن ) حروف اصلی : ( َ ر د ) حرف الحاقی : ( ن )
و یا در شعر همین شاعر
بیت دوم
📝واژه های قافیه گفتن و خفتن
📝 حروف اصلی
-ُ ف ت
حروف الحاقی
(ن)
✍️ بعد از دقت نظر در ساختار و نحو میرویم سراغ محتوا
🔷جهان بینی شاعر
در زبان یونانی «idea» هم به معنی دیدن است و هم به معنی دانستن. پس می توان گفت که یونانیها می پنداشتند که شناخت انسان از هر چیزی به شیوه ی نگاه او از آن چیز ارتباط دارد. خودِ ما به مجموعه ی عقایدی که انسان در مورد هستی دارد «جهان بینی» می گوییم. البته با این واژه انگار دانش انسان را نمی توان مستقل از حواس او دانست. ولی اغلب نمی توان از دستبرد عقل در نتایج حاصل از تجربیات به سادگی گذشت، همان طور که عقل نیز گاهی از دست تجربیاتِ شگفت انگیز و نادر حواس حیران می ماند. چشم های آدمها برای دیدن پدیده های موجود- طبیعی، اجتماعی
و ...فرق چندانی با هم ندارند که آدمها به دریافت ها و برداشت های مخالف یکدیگر ازیک پدیده ی واحد برسند. اگر چه آدم نابینا دنیایی را که آدم بینا می بیند نمی بیند، با شیوه ی استدلالی مانند همان آدم بینا می تواند به جهان بینی او برسد. مثلاً، هر دو ممکن است در باره ی خالق و مخلوق و طبیعت و جامعه و مرگ و زندگی و خوبی و بدی و ... یک جور فکر کنند. پس حاصل همه ی تجربیات و استدلالات آدمها در جهان بینی شان خلاصه می شود و اگر این آدمها شاعر باشند جهان بینی شان در یک قطعه شعر کوچک نیز می تواند خلاصه شود.
درست مثل شعر جناب ابراهیمی که نوعی جهان بینی شاعرانه ی عارف مسلک عاشقانه دارد.
همه چیز را در وجود واجب الوجود دانستن و رخ ممکن الوجود را سایه پنداشتن از نتایج همین دیدگاه است که شاعر این شعر در ابیاتی کوتاه عنوان داشته اند.
«وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
یونس 107
و اگر خدا به تو زیانی برساند ، جز او کس دفع آن نتواند کرد و اگر، برای تو خیری بخواهد ، هیچ کس فضل او را باز نتواند داشت فضل خود را به هر کس از بندگانش که بخواهد می رساند و او آمرزنده و مهربان است
در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه آمده است:
در این فراز، قرآن روشنگرى مىکند که سود و زیان واقعى تنها به دست خداست و نه دیگران، پس او در خور پرستش است و نه غیر او.
وَاِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلارادَّ لِفَضْلِهِ
و اگر او نیکى و خیرى براى تو بخواهد و سلامت و نعمت و روزى گسترده و همانند آنها در زندگى به تو ارزانى دارد، هیچ کس نمىتواند آن را باز دارد و از آن جلوگیرى کند.
یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ
و او، آن رابه هرکس از بندگان خود که بخواهد، مىرساند و بر اساس حکمت و مصلحتى که خود بداند ارزانى مىدارد.
وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.
و او آمرزنده گناه بندگان، و نسبت به آنان مهربان است.
امّا، آیا هر شاعری دارای جهان بینی خاصی است، یا مانند اکثر مردم گاهی به نعل می زند و گاهی به میخ؟! پرسش دوم این است که: آیا هر شاعری که فکر می کند جهان بینی خاصی دارد، توانایی بروز و بیان آن را در شعرش دارد؟ مشهورترین شاعران امروز ما هر یک دارای جهان بینی خاصی هستند: احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و فریدون مشیری.
اصلاً، می توان گفت که بزرگی این شعرا و مطرح بودنشان از طرز تلقی مشخص شان از جهان جدا نیست. شاعرانی که کمتر مطرح
می شوند، حتی با اشتهار به شاعری، فاقد رشته ی فکری محکم و قابل اتکا و اعتنا هستند. رسیدن به جهان بینی مشخص و نیز بیان آن در قالب شعر و هنر کار هر کسی نیست. ممکن است بپرسید: آیا شاعر و صاحب قلم باید همیشه یک جور فکر کند تا ما با خواندن همه ی اشعارش به این نتیجه برسیم که او جهان بینی مشخصی دارد؟ آیا باید او را از پویایی منع کنیم و با توقع جهان بینی مشخص در آثارش جلو فکر کردن او را بگیریم؟ معلوم است که منظور من این نیست که شاعر باید در همه ی دوره های زندگی اش، با تجربیات و معلومات کسب شده در پستی و بلندی های آن همیشه یک جور فکر کند. بحث بر سر این است که در هر لحظه، هر تک شعری را هم که می نویسد، اگر از قدرت بیان و توانایی شاعرانه ی لازم برای بروز عقایدش برخوردار باشد، می توان از شعرش یک طرز فکر مشخصی را که به خودش پشت نمی کند بیرون کشید. مشکل بیش تر اشعار، پراکنده گویی و آسمان و ریسمان را به هم گره زدن است. حتی اگر آدمی با شکیّات فراوان و پوچ گرایی
بی حساب بخواهد شعری بنویسد، باید شعرش از نظر شکل و محتوی و ارتباطشان در ساختارش آن قدر حساب و کتاب داشته باشد که آخرش خواننده به این نتیجه برسد که شاعر از زبان یک آدم شکّاک و یا پوچگرا دارد حرف می زند. شاعر نمی تواند جوری بنویسد که معلوم نباشد که خدا را می خواهد یا خرما را، یا هر دوتای آن را، و یا هیچکدامشان را؛ و یا اصلاً معلوم نباشد خودش را می خواهد یا نمی خواهد. بالاخره باید از شعرش یک حرفی بیرون بیاید.
امید که شاهد آثار پربارتری از این شاعر باشیم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی
منابع اسنادی
📎 نصیرالدّین طوسی معیارالاشعار، با تصحیح و اهتمام جلیل تجلیل، نشرجامی و انتشارات ناهید
📎 واعظ کاشفی سبزواری، کمالالدّینحسین بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ویراست و گزاره ی میرجلال الدّین کزّازی، نشر مرکز
📎 همایی، جلال الدّین فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: نشرهما
📎 شمس قیس المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمّد قزوینی، با مقابله و تصحیح مدرّس رضوی، انتشارات کتابفروشی تهران