سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403
  • شهادت استاد مرتضي مطهري، 1358 هـ ش - روز معلم
23 شوال 1445
    Wednesday 1 May 2024
    • روز جهاني كار و كارگر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    وروجک 2
    ارسال شده توسط

    منوچهر مجاهدنیا

    در تاریخ : يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۴۱ | نظرات : ۱۲

     
     
    طنز دنباله دار!
    "  قسمت دوم "
     
    - سلام وروجک پیدات نبود ! حال و احوال ات چطوره ؟
    - هی آقاهه ، داری تملق میگی ، حالا به من هم سلام می کنی ! نکنه ترسیدی ؟
    - سلام گفتن که کوچیک و بزرگ نداره ، خب چیکارا کردی بالاخره رفتی مدرسه ثبت نام کنی ؟
    - امروز با مامانم رفتم ، رفتیم توی دفتر مدرسه ، پیش اونی که بهش می گفتن مدیر ، نمی دونم اصلا مدیر بود یا نه ! مامانم گفت :
    - میخام اسم این بچه را بنویسم .
    آقاهه که سرش مو نداشت و تاس بود ، جواب داد:
    - خانم دیر اومدید ، تمام کلاسامون پُره .
    مامانم گفت :
    - آقای مدیر ببخشید حواسمون نبود . حالا یه جوری اسم این بچه را بنویسید .
    آقا مدیره گفت :
    - خانم نمی شه !
    مامانم گفت :
    - شما صندوق همیاری مدرسه دارید ؟
    آقاهه گُل از گُل اش شکفت ، گفت :
    بعله خانوم ، میخاین کمک کنین ؟
    مامانم گفت :
    - به شرطی که اسم این بچه را توی کلاس اول بنویسین ، آقاهه فکری کرد و گفت :
    - حالا چقدر کمک می کنین ؟
    مامانم گفت :
    - یه چک بهتون میدم با 7 تا صفر و یه عدد .
    آقای مدیر این حرف را که شنید خیلی شکوفا تر شد. گفت : - اختیار دارین مدرسه خودتونه . اما یه اشکال هست آیا بچه تون مدرک مهد کودک داره ؟ چون الزامی ست .
    مامانم گفت:
    - بعله که داره ، درسته تک ماده کرده ولی قبول شده . آقاهه گفت  :
    - شناسنامه و کپی اونو بدین .
    مامانم گفت :
    - آقای مدیر شناسنامه اش گُم شده ، شناسنامه باباشو با شناسنامه خودم آوردم ، اسمش توی هر دوتا شناسنامه هست ، اما عکس ها مال خودشه !
    مدیره  دستش را کشید روی سربراقش و گفت :
    - این که دیگه اصلا  امکان نداره ، شناسنامه هویت آدمه ، آدم بی شناسنامه هویت نداره !
    مامانم گفت :
    - آقای مدیر اگه دوی رقم اول چک را یه یک هم اضافه کنم مشگل هویت حل است و اسمش را می نویسید ؟
    آقای مدیر این بارچانه اش را خاراند ،مثلا داشت فکرمی کرد: - خانم این خلاف مقرراته اما چون آینده این بچه با درس نخوندن به خطر میافته ، این بار را برای شما استثنا قائل میشیم . مامانم چک را کشید و داد دست مدیر و اسم من رفت توی دفتر کلاس اولی ها !
    - عجب ! پس تو هم بالاخره اینجوری رفتی مدرسه !
    - آره که رفتم ، پس چی خیال کردی !
    - باشه وروجک حالا ببینیم توی مدرسه چه دسته گُلی به آب میدی !
    - هی آقا ، پُر رو نشی ها !  وقتی رفتم مدرسه برا همه شون  دارم بعدا به گوش ات می رسه !
    - خب دیگه بسه بچه ! وبت را ببند برو شامت را بخور و بخواب ! صبح باید پاشی بری مدرسه !
     
    ادامه دارد ...                                                       
     

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۴۴۷۱ در تاریخ يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0