سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 1 خرداد 1403
  • روز بهره‌وري و بهينه‌سازي مصرف
  • روز بزرگداشت ملاصدرا، صدرالمتألهين
  • آغاز محاصرة اقتصادي جمهوري اسلامي ايران توسط آمريكا، 1359 هـ ش
14 ذو القعدة 1445
    Tuesday 21 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      سه شنبه ۱ خرداد

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      زندگی دوباره (قصه ی نوشته شده برای جشنواره نفس ) - قسمت آخــر
      ارسال شده توسط

      زهرا محمد زاده (زِلفِشـــه)

      در تاریخ : پنجشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۲ ۲۱:۰۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۹۵ | نظرات : ۱۲

      به نام خدای همین حوالـــی...
       
      " زندگی دوباره "
      قسمت آخـــر
       
      دیگه خورشید از دریچه چشمانش به طلوع نشسته بود که زنگ خونه خاله لیلا به صدا در اومد و مهسا هم با صداهایی مبهم بیدار شد. صداهایی می شنید که پدر با غمی ته صداش به لیلا خانم و شوهرش می گفت مریم مرگ مغزی شده و الان تو کماست...
      دکترا گفتن اگه راننده ای که بهش زده ؛ فرار نمی کرد و زود می رسوندش ؛ می شد براش کاری کرد
      اما الان دیگه دیر شده.....
      مهسا با شنیدن این حرف ؛ زد زیر گریه........
      پدر بی هوا اومد و در آغوشش گرفت و بوسید و آرومش کرد.
      مهسا با همان لحن شیرین کودکانه اش از پدر خواست پیش مریم ببردش .
      تو بیمارستان بعد  کلی سر و کله زدن پدر با پرستارها ؛ بالاخره اجازه دادن مهسا چند دقیقه ای بره پیش مریم.....آخه مهسا همش هفت سالش بود و مریم سیزده سال.
      به اتاق که رسید مریم رو با بدن نحیفش دید که کلی لوله و دستگاه بهش وصله  دلش گرفت.
      اون طرف راهرو مادرش داشت گریه می کرد و خاله و زن دایی داشتن دلداریش می دادن
      مهسا رفت مادرش رو با صورت گریون بوسیدش و گفت : مامان ....آبجی مریم حالش
       خوب میشه ؟
      مادر که کتاب دعاش از قطرات اشک مهسا خیس شده بود با بغضی گفت : آره
      دخترم...مریم خوب میشه برمی گرده خونه...
      دیگه شب و روز همه شده بود نذر و نیاز....
      چند روزی همین طور گذشت
      دکترا دیگه پیشنهاد اهدای عضو رو به پدر و مادر مریم دادن.این خبر سریع تو فامیل پیچید و مهسا هم با خبر شد...
      هر روز به عکس مریم خیره می شد ....با خدا درد و دل می کرد و ازش می خواست مریم رو برگردونه و قول میده خواهر خوبی براش باشه و حرفاشو گوش کنه...
      داشت به یه ماهی می کشید که مادر یک شب خواب مریم رو دید ؛ صورتش خیلی نورانی
      شده بود می گفت نگرانش نباشن اگه بخوان معجزه ای بشه و برگرده ؛ عذاب می کشه....
      ازشون خواست که زندگی شو ببخشن...
      مادر اون شب با گریه از خواب پرید بعد که آروم شد واسه پدر تعریف کرد هر دو گیج و منگ شده بودند موندن تو دوراهی که چه تصمیمی بگیرن....
      صبح فرداش مهسا به همراه پدر و مادر به بیمارستان رفت تا واسه آخرین بار مریم رو ببینه....تا تمام حرفای نگفته اش رو بزنه ؛ بگه که چقدر دوسش داره و چقدر نبودنش براش سخته....
      مهسا تو هیاهوهای کودکی از این اصطلاحات پزشکی سر در نمی آورد فقط و فقط دعا می کرد.....
      ولی سرنوشت چیز بهتری برای مریم تو مشتش داشت و فردای آن روز پدر و مادر مریم به اهدای عضوش رضایت دادند
      حالا درسته که مهسا ؛  آبجی مریم شو از دست داده ولی چهار تا خواهر و برادر جدید پیدا کرده.....
      حالا مهسا هم دلتنگ نبودن مریم هستش و هم خوشحال از اینکه تنها خواهرش آنقدر بخشنده بوده که تونست از جونش بگذره تا به هفت نفر زندگی دوباره ببخشه....
      مهسا پشت پنجره خیره مانده بود به غروب....
      و
      مرور آن خاطرات خوشش .....
      با
      مریم........... تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com
       
       
       
       
      به قلم بارونیم--------- " زِلفِشــه "

       *********

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۲۲۰۳ در تاریخ پنجشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۲ ۲۱:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0