سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اندر باب حکایات شیخ 1
        ارسال شده توسط

        علیرضا ناصح

        در تاریخ : دوشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۲ ۱۸:۱۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۲۲ | نظرات : ۱۱

        سال 85 سایت شخصی ای برای خودم درست کردم که شعرها، نقاشی ها و مطالب دیگه ای رو داخلش گذاشته بودم، اتفاقاً بازدیدش هم بالا رفت و دوست هنرمندم محمدرضا مظفری وبلاگی ساخت و به شوخی اسمش رو گذاشت وبلاگ هواداران شیخ علیرضا ناصح! این وبلاگ طنز هم در زمان خودش خیلی بازدیدکننده پیدا کرد. چندتا از این نوشته ها رو پیدا کردم که دیدم خالی از لطف نیست اینجا بنویسم.
         
        -------
         
        هو
        و چنين رفت که جمعي از اوتاد و پيران خرابات وب قصد نمودند تا بشکرانه آن شيخ که هاست را همي پربار گردانيد لوحي چند بنگارند و آن حقير سراپا تقصير را به شرمندگي روي در جامه فرو همي نشانند.
        پس خواجه مظفر را بدين مهم گماردند و او نيز از بداعت صنع و بلاغت کلام و ظرافت طبع اين چنين بساخت و گفته اند که تا آن زمان کس چنين وبلاگ نديده بود و تا آخر بر کس روشن نشد که او اين وبلاگ از براي شيخ ساخت يا از براي بازاريابي فن و هنر خود!
        پس آن شيخ که ما باشيم نيک انديشه کنيم که ما را گرامي دارند و دل خوش داريم و چون فراغي گزيديم چند سطري از آنرا پر کنيم، باشد که بر دلي مرحمي بگذارد و بر لبي لبخندي و بر قبض تلفني پول اينترنتي!
        يا حق
         
        -------
         
        «اندر حکمت شمايل خوب»
        هو
        پس اين خواجه مظفر نام ما را در صف هواداران خودمان نوشت و جمله خلق حيران شدند. هرکه را پرسيدند که اين چگونه باشد هيچ کس ندانست و عالمان انگشت تحير به دهان و سفيهان بساط ملامت به ميان. پس آن يک گفت که اين شيخ خوددرگير است و آن دگر گفت خودشيفته! و الله اعلم.
        دي جمعي از نسوان ما را گرداگرد فرا گرفتند و گفتند يا شيخ! ما را حاجتي است با تو. گفتم استغفرالله! آن چه باشد؟ گفتند ما همه مادرانيم که طفلاني خرد داريم و گهگاه کج خلقي کنند و طعام نخورند و آزار دهند. گفتم خدا ببخشايد، مرا چه کار؟! گفتند قدري از آن عکسهاي هنري ات ما را ببخش تا به طفلان خود نشان دهيم و گوييم که گر فلان نکني اين شيخ را گوييم تا تو را بخورد!
        سپاس گوييم خداي را عز و جل که چنين باعث شادي دل مادران گشتيم و خداي حکيم حکمتي در اين شمايل خوب اينچنين قرار داد...
        يا حق

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۷۲۰ در تاریخ دوشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۲ ۱۸:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0