سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 11 خرداد 1403
    24 ذو القعدة 1445
      Friday 31 May 2024
      • روز جهاني بدون دخانيات
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۱۱ خرداد

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      شروین سبطی شاعر مازنی
      ارسال شده توسط

      سعید فلاحی

      در تاریخ : يکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۳۹ | نظرات : ۰

      "شروین سبطی" شاعر مازندرانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۸ خورشیدی در آمل است.

      ▪نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      ریشه‌هات بر گلو می‌پیچید 
      آنجا که خونم را به سپیده‌ای مشکوک فروختم 
      و بیداری ِ کوتاه
      به قامتت نرسید 
      اکنون تنها بادهای سرگردان
      از دهان بازمانده‌ام عبور می‌کنند 
      پس دیگر چه بگویم...؟
      با درختان کهن 
      ناگهان برابرم قد می‌کشی 
      و اندوهت - آغشته با هزار پرنده‌ی بی‌سر -
      در آغوشم 
      جا خواهد ماند.
       
       (۲) 
      و عطر پریده از خاطر 
      کجای خواب‌هات پراکند 
      تا او بیاید وُ کام بگیرد از 
      برگ برگ ِ درختانِ خمیده‌ی قامتم.
      آهی اما به دورها می‌رود وُ بر نمی‌گردد
      اینگونه که سر بر می‌گردانی 
      به آنچه دیگر نیست 
      و بهار همین نَفَس‌های خون خورده‌ست 
      که از ریشه‌هام بالا می‌کشی 
      پس می‌دهی به غیاب ِکبوتریش.
       
      (۳)
      آه این گلوی پاره پاره چه می‌خواهد 
      از بند بند انگشتان خود بپرس _
      می‌گشایند هر پرده‌ی قلبم را
      در ضربه‌های ِمکرّر ِ ناقوس ِ آخرین 
      دیگر چه بگویم 
      گیسوت تمام آینه را پوشانده‌ست 
      و زیبای جان باخته هنوز
      بر دست‌ها می‌درخشد.
       
      (۴)
      سنگ آب شود محضرت
      در گل شکفته‌ی صدات
      چه جویم 
      با آن همه رنگ دیوانه 
      بخوانَم 
      روان و به هرجا 
      بخوانَم اما 
      بُغضی نانوشته‌ام / در دل
      با اندوه ماه و
      شیهه‌ی اسبان
       
      (۵)
      ماه میان دست‌هاش
           کودکی می‌کند 
           و ردایی سپید 
           آسمان را پوشانده‌ست 
           ابدیتی که در سجده
           قناعت کرده است...
           آتش بزن بر این عود!
           به هر سوش می‌پراکنم و
           از هوش می‌روم.
       

      گردآوری و نگارش:
      #زانا_کوردستانی 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۴۹۰ در تاریخ يکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0