جمعه ۱۱ آبان
ناجی
ارسال شده توسط پژمان بدری در تاریخ : يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۴۰
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۴۴ | نظرات : ۱۲
|
|
فصل اول:تصمیم
ندیمِ هم طبعِ ربیع،زمستان حوصله ام سرریز شده که از " برکه اشکِ یخ زده ی " چشمانم قوهای تمنا؛ در آسمانِ وسیعِ فاصله،سمتِ رایحه ی ریحانی حریمِ وصال بالِ پرواز می گشایند تا خبرت کنند اینجا کسی بی قرار به دلتنگی کوچیده است اینجا کسی بی قرار به دلتنگی کوچیده است؛شور و شوقِ کاشانه ی شادی، شطِ شهدِ دیدارت را سوی من جاری کن بگذار از این زَکیدن مقابلِ آیینه ای که؛خودی درونش نیست رها شوم و با سلامِ سلانه وار مسیحاییَت تصلیبِ آسایشم،خداحافظ بگوید خداحافظ بگوید؛ این تمدنِ نامتمدن،که مشعلِ وحشیِ شرارت را؛در مجمرِ پلیدی نهاده و گرداگردِ گردونِ گردنده می گرداند می گرداند؛حلوای وفاتِ دوستی را بینِ،خباثت های خصومت ورزِ خون ریز...
خباثت های خصومت ورزِ خون ریز با رحیقِ رحمت و رأفت تو؛مستِ صلای صلح صالح می شوند
می شوند می شوید می شویم می شود
می شود با تویی که آبستنِ اعجازی رد الشمس کرد به قفای گذشته برگشت و سنانِ سنگی حسادت و نزاع را از دستِ قابیل گرفت کنون بیا؛سوار بر رخشِ زمان،به پیش تر برگردیم
شیطان تصمیم گرفته به آدم سجده کند...!!
فصل دوم:نقطه چین......
به ضریحِ صامت،،مصوت ها دخیل بسته ام که به برکتِ حرمِ حرمت شان درد و دل نامه ام را گوش کنی این جاده ی جنون جدال که پیش گرفته ای به پرتگاهِ لجاجت و تهِ دره ی تباهی راهی می شود با توأم ای همان که مهر
موبد عبادت گاهِ نگاهَت...... هست یا نیست؟؟؟بگذار بگذریم از این گذرگاهِ تاریکِ گله که بعد از هر سیاهی فلقِ فراغت؛از افقِ آسودگی،طلوع می کند مگر گذشته های خوب در یادَت غروب کرده اند که خاطرِ احساسَت به تله ی توطئه ی تردید افتاده و این شیطانِ شکِ غم غربیگی پرداز رغبت قریب بودنِ ما را به غنیمت برده امّا فراموش نکن عاقدِ عقدِ همبستگی من و تو خدا بود باور کن تا پشتِ سر گذاشتنِ سنگلاخِ رذیله ی رنج چیزی نمانده است باید در این سلوک،ساز سُرنای صبر را کوک کرد تا نگرانی از خار و خسِ خستگی،با اکسیرِ این صدا به سایه سارِ یاسِ اطمینان مبدل شود آری با توأم ای همان که مهر موبد عبادت گاهِ نگاهَت......
هست یا نیست؟؟؟
فصل سوم:ناجی
چشمانِ زمان مات و مبهوت متعجب از این حالت،اثاثیه در هوا شناورند پس تا سقفِ استقامتِ ترک خورده ام نیز،بر سرم ساقط نشده باید صیحه ی سکوتم را خفه کنم و حرف بزنم ناجیِ نجابت قدیم؛در برهوتِ رفتارت،،کژدمِ کنایه هایت،
روحِ تحملم را مسموم کرده که از زهرِ بغضی بالغ؛ راهِ نفسِ صبرم،به تنگ آمده دیگر نمی دانم چگونه می خواهی برای صیانت دلِ ناآرامیده ی دردمندم با رفوی توجیه، عصمتِ دریده ی اخلاقت را خیاطی کنی وقتی؛در قاموسِ عبوسِ پرافسوسِ اکنونِ تو،اِحرامِ حریمِ احترام حرام شده و پسرکِ چموشِ سرزنش؛زاییده از شکمِ ملامت،با تیروکمانِ انتظاراتِ بی اساس دیده ی ستارگان سعادت را کور کرده که حضرتِ بودن؛تشنه ی گذشتن،از این مهلکه شده است امّا ببین من هنوز هم کفشِ رفتن؛ پایِ ماندن،نکرده ام
حال خودت بگو اندوهِ درماندگی ست یا دوست داشتنی بی مانند؟؟؟
که توبه از تو...
"نه،نه"
عاجزانه،،
از تو؛به تو،
پناه آورده ام!!!
پ.ن:
درد من بر من از طبیب منست
از که جویم دوا و درمانش؟؟؟؟
(سعدی)
مجموعه ی دنباله رو ناجی سه فصل از زندگی عاشق و معشوقی ست که با تب و تاب اولیه ی هر عشقی در زمان سفر میکنند و می خواهند معمار معجزه ای به نام تصمیم باشند که در بخش های بعد شاهدیم آن شور و شوق ابتدایی رنگ میبازد زندگی و روزمرگی سرسبزی دلدادگیِ آنها را به خزان میکشد و ....
ناجی
پژمان بدری
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۰۸۰۱ در تاریخ يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۴۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
سلام و سپاس از شیخ غزانی که مطالب آموزنده و مفیدی اینجا نگاشتند و خواندیم و یاد گرفتیم و تشکرات از تمامی دوستانی که لطف کردند و به این صفحه سری زدند | |
|
ايول خوبه سحر افرين شعر گفتار هم براي خودش عالمي داره ها خوشم اومده البته چون شاه قلمِ پژمان ميراند،دمت گرم داداش | |
|
چقد جالبها🤔 انگار هیچی جلوی آدمو تو نوشتن نمیگیره😍 منم خوشم اومد و دلم خواست بنویسم مرسی سحر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
و اما شعرگفتار...
اگر بطور خلاصه بخوام در باره ی این سبک بگوم تمام نوشته هایی که زبان محاوره رو تغییر میدهند شعر گفتارند
یکی با وزن
یکی با آشنایی زدایی
یکی با کتابی کردنش
فقط باید تشحیص بدیم
معنا گرا هستن
یا معناگریز
معنا گرا میشه این شعرهای موج نو و سپید و چیزایی که بیس اصلیشون تخیله و کشف و شهوده
معناگریز عموما تو ساختار اتفاق میوفته
البته محوریت اصلی شعرگفتار ساده بیان کردن موضوعاته
که تو بخش دوم قرار میگیره
مثل فروغ یا سید علی صالحی
مثلا همین آقای صالحی در یکی از مصاحبهاش گفته
شعر گفتار یک میراث کهن است که ریشه در گات های اوستا دارد و این لایة بسیار پرظرفیت در خانه شعر فارسی به حیات خود ادمه داده و با حضور در بخش هایی از غزلیات حافظ به اوج خود رسیده است اما خب در این که شعر گفتار از چه زمانی آغاز گردید، تاریخ موثقی در دست نیست...
چند امر وجود داره که میشه به این نوع نوشتن گفت شعر گفتار
بطور خلاصه چند نمونه رو میارم تا حوصلتون از طولانی شدن مطلب هم سر نره
🌹کیفیت حسی- عاطفی🌹
میزان احساس و عاطفه در شعر گفتار نسبت با سایر سروده ها چند برابر است. چه این که در شعرگفتار فضای غیابی وجود ندارد. هرچیز در فضای حضور وخطاب شکل می گیرد. نحوة عملکرد و رفتار زبانی به نحوی است که هیچ شیء از چشم دید شاعر و خواننده بیرون نمی ماند. هردو در موازی هم آن ها را می بینند، می سازند و در ارتباط به آن ها تماس برقرار می کنند. وشعر، مثلثی می شود از شاعر، مخاطب یا خواننده و اشیا.
🌹 شکستن کلمات🌹
شکستن کلمات از خصوصیات زبان محاوره است. این زبان وقتی در شعر راه پیدا می کند، آن خصوصیت را نیز باخود منتقل می كند. چنانچه در این شعر می بینید:
ترسم به باغ پیرهنت آفتی رسد
این ترس هام، کاش مترسک شود پری!
گرچند گرم قصه ای اما چه می شود
از سمت سیب هات شمالک شود پری!
🌹 منطق گفتار🌹
یعنی شعر گفتار از یک ساختار درونیی برخوردار است که آن را از غیر آن باز می شناساند. چنانچه در همان بیت «از سمت سیب هات شمالک شود پری!» می بینید كه جدا از بافت صوری، یک روایت نهفته در درون ما را به خود می خواند و هرخواننده را متوجه خودش میکنه
🌹 مخاطب محوری🌹
شعر گفتار مخاطب در نظرگاه نخست شاعر قرار داره شاعر در هر بیت از چشم مخاطب نگاه می کند. بنابراین برای این که بتواند مطلوبات مخاطب را تأمین نماید، ناچاره قدری با او رابطه برقرار کنه...
و همچنین ویژگی های دیگه...
برای مثل از خوبی های این سبک اینه که شاعر و مخاطبو به هم نزدیک و همچنین رابطة آن دو را تأمین میکنه و البته که
زبان ویژه و هویت مستقل خودشو داره لذا با همون هویت شناخته شده و جنبة تاریخی پیدا می کنه...
بعد از اینکه پست اقای بدری رو خوندم اول فکر میکردم که میتونست این اثر یک شعر باشه اما بعد از تحقیق فهمیدم که شعر گفتاره که سعدی در این زمینه مهارت خاصی داشت مطالب بالا چکیده ای از مطالبی بود که از این سبک در سایت های مختلف خوندم گفتم شاید برای شماهم جالب باشه
پرحرفیمو ببخشید🌸
با آرزوی بهترین ها ...🌻🙏🌻