سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 23 اسفند 1403
    14 رمضان 1446
      Thursday 13 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        پنجشنبه ۲۳ اسفند

        ایل بزرگ ملکشاهی

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ ۱۵:۵۲ شماره ثبت ۲۵۴۰۴
          بازدید : ۶۹۲۸   |    نظرات : ۷۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        کنون   خوانمتْ  من   ز ایلی   دلیر
        که دارم ملِک شاهی اشْ  نام   ویر
        دلیر  و  نژاده   به    ایران      زمین
        نشیمنْ سنندج، به ایلام؛عراقش چنین
        همه  گُرد  و رزمی  ، دلیر  ،  با نژاد
        چنین   مردمی    کم   ندارم   به   یاد
        کنون   گویم   از   بخشْ  بندی به ایل
        که  دشمن  کشیدند، همهْ شان   به میل
        نخست طائفه آید و پس بُنه مال و مال
        سرانی   به   تاریخ     ندارند    هُمال
        بزرگی   که    ایلش      کند      فرّهی
        که حاجی فرامرز و کُنیه اش بود اسّدی
        طوایف   که   خوانم   من  از  نام آن
        همه   مهربان؛  سربلند    در   جهان
        خمیس  و رسول وند  ،  نقی و  گلان
        در     آنجا    فراوان     بود   پهلوان
        خلیل وند و روسگه،خلف مهرِ  شاد
        که میهمان نوازند و بر دوست ،یاد
        دو بَگ دارد آن قومُ در این دو بین
        یکی  کاظم  و  آن  دگر هم  حسین
        ز  قیطول  و کَلْوَند و  باونگِ  گُرد
        ز چه ؛کس چو نامی از اینها نبُرد؟
        سپس کل کل و قطره  سیْه آیدش
        بلندی   ایران   ز   آن    بایدش
        چو کوکی و خیر شه برم نامشان
        خداوند     جانم   نگه دار  شان
        شکر بگ ؛ سپس هم علی را نظر
        که بودند همه  در  پی   صد  خطر
        دو قرصه ،کنار وندِ دل پاک وجان
        همه   گفتمی   از   دلیر   مردمان

        ------------------------------------------------------------
        دوستان کُرد ببخشید اگر طائفه ایی از قلم افتاد
                          برگ سبزیست
        --------------------------------------------------
        کُردها برادران ما بودند از دیرباز.....
        پس به خود می بالم از داشتن همچنین برادران
        با نژادی.این سروده حماسی نیز ارزانی تان باد.
        --------------------------------------------------
        مه ڵکشای ئاۆ هِنزا تو بیاراۆ خاتِر
          گوًاۆ لوًت برین بار سه د قاتِر
        ملکشاهی را آن هنگام به یاد آور که
        گوش و بینی به اندازه بار صد قاطر بریدند.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2