صفحه رسمی شاعر سید علیرضا دربندی
|
 سید علیرضا دربندی
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۶۲ |
برج تولد: |  |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | شنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۴ | شغل: | آزاد |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۱۷۰ |
تا کنون 18 کاربر 36 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
سروده های طنز بنده بصورت اختصاصی فقط در سایت و محفل وزین شعر ناب تحت دفتری با عنوان طنزواره منتشر می شود
تذکر : شعر طنز به دلیل لحن و ساختار و کلام مختص به خود
برای همه گروه های سنی مناسب نیست |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
عشق ؛ چشم بستن با فرض یک لالایی اون
یک آه آنی ؛ یادی از من در تنهایی اون
عشق ؛ سازش با تقدیرم که ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۸۴۸۸ در تاریخ دیروز
نظرات: ۱
|
|
روزگاری در دنیای خود حال خوش و پر طمطراقی داشتیم
روز پر قصه و شب بی غصه و پر نور و چراغی داشتیم
چه ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۸۴۶۱ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۴
|
|
یه دریاچه ارومیه نمکی تو
هم شیشه خورده ؛ هم الکی تو
وقتی چشمات قهر میکنه
تَرکه ی انار و فَل ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۸۴۲۹ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۴
|
|
شور در سر نهادم
شک بر دل ندادم
زمین در دستم
خود را تا او دواندَم
سر بر شانه اش کاشتم
خود ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۸۳۹۹ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۱۴
|
|
حتا قَلا ها شینِ تو
چه داخی بی ای چینِ تو
[حتی قلاقیران تو عزای رفتنته
چه داغی بود این رفتنه ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۸۳۷۱ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۲۴
مجموع ۳۸ پست فعال در ۸ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر سید علیرضا دربندی
|
|
کت و شلوار مشکی به تن داشت و موهایش را مرتب شانه کرده بود و چهره ای آرام و محجوب داشت و یک جای بخیه کنار ابرویِ سمت راست صورتش خودنمایی می کرد جلوی دربِ آسایشگاه سالمندان ؛ مردد یک قد
|
|
|
|
امروز 4 دی 1382 است مرتضی وارسته باغدار معروف پسته که دارای سه فرزند شیره به شیره است به اصرار خیلی زیاد بهترین رفیقش عازم جیرفت است و حین رفتن دختر سه ساله اش به نام ستاره به طرز عجیبی بیق
|
|
|
|
حاج فتح الله رو توی راسته فرش فروش ها تقریبا همه می شناختن ؛ از اون دست به خیر واقعیا نه از اونا که تا چند تا چشم ؛ کمک کردناشونو نبینه ؛ هیچ حرکتی نمیکنن از مؤمنی هم که شهره عام
|
|
|
|
سیامک رو همه محل می شناختن ؛ جوان شر و شوری که به هیچ خلافی نه نمیگفت و غزاله در همین محل زندگی میکرد و از قضا سیامک هم خواستگار پا به جفتش و عاشق و شیدای اون اما غزاله مدتها بود
|
|
|
|
هورا تازه وارد چهارده سالگی شده بود اما اندامش بیشتر از سنش نشانش میداد ؛ یک زیبایی محسور کننده داشت که شبیه ش را فقط میشد در تابلوهای مینیاتوری به تاریخ پیوسته پیدا کرد چشمانی به رنگ دریا
|
|
مجموع ۱۰ پست فعال در ۲ صفحه |