شاعر نشود هر کس بیتی زده بر دفتر
"بی نام و تخلص" هم زاغی نشود کفتر!
بیتی به هوا پاشی،بیتی به زمین ریزی
ابیات به هم بافی حاصل شود این استر!
هر شعر که میگوئی خنجر شده بر دیوان
هر بیت که میسازی بد تر شده از بد تر
خود را نظری انداز این خرقه ز تن در کن
دستت ز قلم کوتَه،شرمی کن از این بستر
آخِر ز چه مشتاقی شعری به ثمر آری؟
از واژه چه می دانی با دایره ای ابتر؟
در مغرب لجبازی ،بختت به مکان بازی
در حالِ طلوع باشد مِهرِ هنر از بختر!
تقدیر مسجّل شد ،دست از سر او بردار
هیهات سماواتی بخشد به تو یک اختر
من آبِ سخن را در هاونگِ تو کوبیدم
عاقل نشدی، عقلت، هر دم شده نادَخ تر!
* در خصوص این غزل و شعرهایی این چنین که گاها در پایگاه محترم شعر ناب به اشتراک میگذارم وظیفه خود دانستم مطالبی را بیان کنم
* گاها برای تلطیف حال خود اشعار طنزی مینویسم که روی سخن آن فقط با بنده ی " بی تخلص" است و نه هیچ هنرمند عزیز دیگری.امیدوارم این نکته را گرامیان در نظر داشته باشند🙏
*واژه "بختر" مخفف باختر در اشعار کهن گاها برای مغرب،مشرق و حتی شمال به کار رفته است که بنده در این شعر آنرا به معنی " مشرق" به کار گرفته ام
* در لغت نامه واژه" هاون" واژه ی درست و صحیح است در گویش عام تر " هونگ" . منتها بنده بدلیل محدودیت وزنی مجبور به استفاده ترکیبی از این دو واژه شدم که حاصل آن شده است " هاونگ " که البته پذیرای نظر ادیبان هستم که این واژه نه کتابی و نه عامیانه است ولی دلیل بکار بردنش را بیان کردم که اساتید از خطای بنده بگذرند🙏
* در مورد کلمه "نادَخ" جسارتا توضیحی بدهم که مقابل کلمه"دَخ" به معنی خوب است و نادخ "بد،نا مطلوب،ناپسند" معنی میشود
* در مورد توضیح واضحات عذرخواهی میکنم🌺🙏