سه شنبه ۴ دی
صدای سیاه شعری از اکبرامرایی
از دفتر ستاره ی خاموش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۰:۰۲ شماره ثبت ۹۸۵۵۳
بازدید : ۱۸۰ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب اکبرامرایی
|
ابرهای سیاه می آیند
سبزها می میرند
سیاهی ها می رویند
مهتاب زندانی می شود
شب تاب ها می میرند
مارها موزیانه درطمع قلب های گرم می خزند
هیچ چیز دیده نمی شود
صدا است وسیاهی
و آخرین تقلای ذهن من برای روشنایی
راه به سوی باتلاق عمیق جنگل است
که صدای قورباغه ها مرا دعوت می کنند
میروم
میروم تا سایه نباشم
دورباشم ازاین صدای سیاه
....
روح سرگردان از سایه ی سرد سکون آزادتراست...
|
نقدها و نظرات
|
درود واحترام باعث فخر و مباهات بنده است که در چنین محفل دوستانه و آرامی در کنار بزرگانی چون شما ادب و شعر می آموزیم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
افراغ اندیشه را پاس بداریم
بداهه ای کوتاه :
"مار پیچی طولانی است
زبان چسبناک
مار خوابیده
روی گنج های
آشکار و نهان
سرزمین من