سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 29 فروردين 1403
  • روز ارتش جمهوري اسلامي و نيروي زميني
9 شوال 1445
    Wednesday 17 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۲۹ فروردين

      ( تجلیل مردگان )

      شعری از

      افروز ابراهیمی

      از دفتر " دفتر نانو " نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۶:۴۵ شماره ثبت ۹۸۵۲۹
        بازدید : ۱۹۵   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر افروز ابراهیمی

      تجلیل می شود...!
      از مردگانی که در بستر این خاک آرام خفته اند...
      اینان ! همان انسان هائی هستند ؛
      که روزگاری در تلاطم زمان دست و پا می زدند
      و هیاهوئی بس شگرف به راه می انداختند....
      برای چه....؟!
      برای اندکی بیشتر دست یافتن  و زیستن.....!
      اینک...!
      آنان را چه شده ؟
      که اینگونه صامت و بی صدا ؛
      از ثروت و تجملات دنیوی  کنار کشیده اند...!؟
      و از دیدگان آسمان پنهان گردیده اند...
      انگار تالاب زمین اجساد فرسوده شان را بلعیده است...!
      مدال قصاص را به ارواحی اهدا خواهند نمود ؛
      که پلهای صراط را پشت سر خویش ویران کرده اند....
      و با کبیره های معروف دست و پنجه نرم نموده اند....!
      تندیس سنگی را به پاسداشت تجلیل ؛
      به مردگان کوتاه دست از دنیای نافرجام 
      اهدائ ابدی خواهند نمود....!
      دستشان کوتاه شده ازین دنیای نامراد
      گویا  پا  پس می کشند....
      و همان بهتر که نیستند ؛
       تا ببینند آنچه را که نباید  ببینند....!
      آنان چگونه اند... ؟!
      که رجعتی برایشان نیست
      تا هنگام نفخه ی صور اسرافیل....!
        خوابگاهشان  گاه چونان پر قوئی  نرم و لطیف
      و گاه دیگر آهن گداخته که می سوزاند تمام بند بند 
      وجود را....!؟
      مرگ  چه می خواهد که برگ ریزان خزان می گردد
      عمر بی حاصلی را....!
      شاید ! این آخرین راه فرار از قفس تنگ جسم
      می باشد در  دنیای دنی  ظلمانی مسحور....!
      آه....!
      چه زیبا می شود رها شدن در عالمی 
      تنها خفتن در گور تنگ خود تا سر حد خرد شدن
      استخوانهای جسم و عاشقی کردن با خاک متعفن
      از موجودات گرسنه برهوت برزخی....!
      باید عفو نمود خود را و هر آنچه که می آزارد
      نامه ی سیاه شده را در تباهی عمر بر باد رفته....!
      پ.ن
      ( یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوالعلم درجات )
      .......‌‌‌‌............
      " رنگ سبزینه ز صفرا شده هم پایه ی مرگ
      شاخه شاخه زده بر مویرگ و ریشه ی برگ
      کسل و مضطرب از عمق بهانه به خروش
      این بنای تن ویران شده چون خفته به ارگ "
       
      افروز ابراهیمی _ افرا
      بهار ۱۴۰۰
       
       
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0