جمعه ۳۱ فروردين
عادت شعری از
از دفتر من عشق را خوردم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۴۲ شماره ثبت ۹۸۴۲۳
بازدید : ۱۶۷ | نظرات : ۱۳
|
|
عادت
بی خیالِ هرچه هست و بود!عادت می کنی
تو به این شهر دود اندر دود عادت می کنی
چشم هایت را ببند از عشق حرفی هم نزن
مثل من با درد عشقت زود عادت می کنی
آب ها آلوده اند و ماهیان آزرده اند...
بعد از این با سنگ های رود عادت می کنی...
گرچه ابراهیم رفته باز می گردد،تو هم
با جهنم های این نمرود عادت می کنی
رو به دیواری بایست آیینه ات را گریه کن
تو به این لبخند درد آلود عادت می کنی
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم استاد ببخشید دیر جواب دادم سر کار بودم شما خیلی به من لطف دارید ممنون | |
|
خیلی خیلی از لطفتون به این حقیر سپاسگزارم تشکر | |
|
سلام این از لطفی است که دارید تشکر | |
|
ممنونم بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ایام تسلیت
بسیار زیبا و شورانگیز بود
مبین مشکلات جامعه
بهترین سروده ای استکه تا کنون از شما خوانده ام
موفق باشید