دیدمت باز ولی دیگر آن عاشق نبودی
چقدر عوض شدی آن آدمِ سابق نبودی
شروعِ عاشقانهات شد پایانِ عاشقانهام
فرشتهی عذابِ من، آه میکشد ترانهام
تو نه به قلبت، نه به هیچکس بدهکاری
رفتی و باز لبخند مصنوعی به لب داری
معنای حسِ من تویی تمامِ جانِ من تویی
ترسی ندارم از گفتنش، تمامِ آنِ من تویی
در سرم صدای خاطرات هنوز جیغ میکشد
مثل شوکی بیخبر بر مویرگم تیغ میکشد
سر دردِ من به قرص و لیوان آب اثر میکند
صدایش جز تو تمام آسمان را خبر میکند
صدایی شبیه به کشیدنِ ناخن روی تخته
مغزِ من مغازهی بزرگیست و همواره بسته
در سرم پر از عوعوی سگ شده از زوزهی گرگ
آرزوهایم گم شدند در اعماق این دنیای بزرگ
مغزِ مریضِ من، به خودم هم مشکوک است
و سیارهی یخ زدهی منظومه ای متروک است
دو قطبی، صفر و صد، سیاه و سفید بیرنگ
مغزِ من پر شده از اشتباه از دروغهای قشنگ
شروعِ عاشقانهات شد پایانِ عاشقانهام
فرشتهی عذابِ من ای عشق جاودانه ام
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید