مثنوی بسم الله من
بنام خدایی که مجموع ماست.
امیر حسین مقدم
بهنام طبیعت، بهنام حیات. بهگردونِ پیوستهیِ کاینات.
بهنام طبیعت، بهنام زمین. بهنام اَتُم های جان آفرین.
بهنام طبیعت، به نام درخت. انرژی جاوید در کوه سخت.
بهنام طبیعت، به نام بهار. به پرواز زیبای یک دسته سار.
بهنام طبیعت، به تعغیر فصل. به رویش، به زایش، به تجدید نسل
بهنام طبیعت، به صخره، به خاک. به نیرویِ اعجازِ ژِنهای پاک.
بهنام طبیعت، به نام غروب. به بادِ شمال و به خاکِ جنوب
.....
بنام خداوندِ دل هایِ پاک. خداوندِ افلاک، تا عُمقِ خاک.
بنام خداوند جاری به رود. خداوند محموعِ بود و نبود.
بنام خداوند، جمع حیات. خداوندِ هر ذَرّه در کاینات
.همو که تکامل که بخشی از اوست، جهان را سبب شد، چُنان کو نکوست.
گِرانش پس از انفجارِ بزرگ، بناکرد، صُنع کُراتِ سترگ.
انرژی، گِرانش، تکامل خداست. شعوری که بودست و بی انتهاست.
من و کوه و سیّارههای عظیم، زِ نواختران تا کُرات قدیم،
سیه چالههای نهان در فضا، اَبَرکهکشانهای بی انتها،
انرژیّ خورشیدِ جان آفرین، ویا کرم های نهان در زمین،
همه گوشهای از خداییم ، ما. رها کن چرا و کجاییم ، ما.
بنام خدایی که مجموع ماست. دگر کَس میازار، هرکَس خداست
11 / شهریور / 1391