سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      آمال و آلام

      شعری از

      حسین مراغه

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹ ۰۵:۵۶ شماره ثبت ۹۶۵۵۶
        بازدید : ۳۴۵   |    نظرات : ۱۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر حسین مراغه

      1 قلبم پر ز آلام و حالم بسی خراب
      آمالم همه گشته اند: یکباره سراب
      2 در غم فراغ یار میکشم همواره عذاب
      دلارام: بی مهری ات، را نکن در عشق باب
      3 ندانم چه حسی باشد این عاشقی
      که دگر نتوان ز فکر یار: فارغی
      4 ندارد جز انتظار و بی‌قراری حاصلی
      گر در این ره به یار رسی، کاملی
      5 دوست دارم که برای جانان جان دهم
      با دل و جان در پی یار روان شوم
      6 قلبم در طبق اخلاص، ز برای جانان برم
      فاطمه دلتنگم، بیا در آغوشت سر نهم
      شاعر: حسین مراغه
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      طوبی آهنگران
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۰۰:۰۱
      خندانک
      حسین مراغه
      حسین مراغه
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۵۳
      سپاسگذارم
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۰۰:۰۱
      خندانک
      طوبی آهنگران
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۰۰:۰۱
      بسیار زیبا دورود بر شما
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۰۰:۱۱
      سلام بزرگوار خندانک
      حقیر شعرهایتان را میخوانم
      ان شا الله که به مراد دلتان برسید
      موفق باشید خندانک
      مجتبی شهنی
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۱۷:۲۱
      درود فراوان بر جناب مراغه عزیز
      بسیار
      عالی
      بود خندانک
      مجتبی شهنی
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۱۷:۲۱
      خندانک خندانک خندانک
      حسین مراغه
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۵۵
      سلام عزیز، سپاسگذارم، بخدا این عشق تمام وجودمو به آتیش کشیده، ممنونم که اشعار این حقیر را دنبال میکنید،
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۲۰:۰۸
      تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
      آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود(وحشی بافقی)
      سلام بزرگوار
      زیاد خودتون رو اذیت نکنین
      اون بنده ی خدا هم اگه بدونه دلتون پاکه برمیگرده
      توکلتون به خدا باشه ایشالا که خیره خندانک
      ارسال پاسخ
      حسین مراغه
      شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۵۶
      سلام آقا مجتبی عزیز، شما همیشه به این بنده حقیر لطف دارید، بسیار سپاسگذارم برادر عزیزم
      مسعود میناآباد  مسعود م
      يکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ ۲۳:۲۱
      سلام

      شاعر عزیز بگذر که فاطمه ها اکثرا بی وفا هستند
      برو طرف لیلایی یا زهرایی و یا ......
      مزاح بود)) انشالله که به مراد دل برسی
      درود بر شما
      ----------------------- خندانک خندانک خندانک
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۰۴
      خندانک
      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
      پنجشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱
      سلام جناب مراغه...
      نیستی برادر...
      چی شد فاطمه خانم برگشت؟
      سارای ما که دیگه هیچوقت برنگشت...
      ما نگرانتیم مهربون...
      ایشالا که برگشته باشه... خندانک
      حسین مراغه
      حسین مراغه
      سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۳۵
      سلام برادر عزیزم و شاعر گرانقدر و فرهیخته
      نه بابا، فاطمه زنم نبود، بلکه دختری بود که خیلی خیلی
      دوستش داشتم، که یک چیزهایی ازش فهمیدم که ازش بیزار شدم، و دو ماه میرفتم پیش روانپزشک، تا حالا بیشتر از هزار بیت شعر براش در انجمن شاعران جوان سرودم،
      حالم دیگه ازش بهم میخوره، حالا دیگه عشق خدا رو توی دلم قرار دادم، و از همه زنها و دخترها متنفرم
      ارسال پاسخ
      حسین مراغه
      حسین مراغه
      سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۴۴
      وقتی اینها رو فهمیدم اومدم توی خونم و تا چهار روز یکسره گریه کردم و سه روز نه آب خوردن و نه غذا خوردم شب سوم چشمهام همه جا رو سفید میدید که از هوش رفتم، چون گوشیمو جواب نمی‌دادم پدر و مادرم و دامادمون قفل خونمو شکستن و منو در حالی که بیهوش بودم بردن بیمارستان ، وقتی چشمامو باز کردم دیدم زیر سرم هستم، تا دو ماه زیر نظر روانپزشک دارو مصرف کردم تا به حال عادی برگشتم
      ارسال پاسخ
      حسین مراغه
      سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۴۰
      ممنون که به یاد ما بودی برادر عزیزم، بعد مرگ پسرم و بعد جدایی از همسرم، دو سال بعد عاشق فاطمه شدم که اینجوری جواب دل پاک و عشق خالصانه منو داد، خدا لعنتش کنه،
      به خدا واگذارش کردم اون هرزه رو
      و از خدا خواستم انتقام دل شکستمو ازش بگیره، من بخاطر اون عوضی به تمام دخترها که بهم پیشنهاد میدادند، دست رد میزدم، چون خالصانه و عاشقانه دوستش داشتم، حالا جواب عشقمو با هرزگیهاش داد، مگه من چه گناهی کردم که بهش دل دادام، این حقم نبود
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0