چهارشنبه ۳ بهمن
افلاک شعری از علیرضا بنایی
از دفتر مرگ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۹۹ ۲۲:۰۲ شماره ثبت ۹۶۳۱۶
بازدید : ۲۵۶ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب علیرضا بنایی
|
زمستان رفت و اما از بهار بویی نمی بینیم
عصای سحر موسی نبی افتاد جادویی نمی بینم
برای لحظه ی عاشق شدن یک عمر کم بود
بجز حضرت عزراییل هر دم پری رویی نمی بینم
تصاحب کرده اند کاخی که تا افلاک علم دارد
ولی هیهات غیر از خانه ی دل قلمرویی نمیبینم
میان کوچه ی عطار ودانایان پرسیدیم افسوس
برای زخم های کهنه ام جز مرگ دارویی نمی بینم
به کشتی نجات عشق نظر کردم بدیدم
بجز سلسله ی گیسوی مه رویان پارویی نمی بینم
چه آسان رفتی اما این نبود پایان تلخی ها
تماشا کن ز روز رفتنت در تن نیرویی نمی بینم
|
نقدها و نظرات
|
سپاس | |
|
سپاس | |
|
سپاس از لطف شما بزرگوار | |
|
سپاس از لطف شما | |
|
ممنونم | |
|
متشکرم | |
|
متشکرم | |
|
متشکر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود
جسارتا ارتباط عمودی ابیات چگونه است؟