درود مجدد جناب قادری عزیز
قطعه ای از اثر را جدا کرده اید. حال که میهمان صفحه ام هستید در ارتباط با فحوای آن، بگذارید بخشی از مصاحبه داستان نویس، کارگردان و شاعر اعجوبه معاصر (فقط یکی از شاهکارهایش تربیت کارگردان نامی، ابراهیم حاتمی کیا است)، «نادر ابراهیمی» را برایتان بازگو کنم. کسی که در امن و امان تهران ننشست و خودش را به عظیم ترین صاعقه جاری دوران یعنی جنگ تحمیلی سال 1359 زد و این گزاره های کم نظیر را در در مصاحبه اش برای آیندگان به یادگار گذاشت:
(مصاحبه) ... من فکر می کردم که بمانم و کشته شوم
چرا برگردم
بس که این جنگ زیبا بود
بس که بچه هایی که آنجا بودند سرشار از ایمان، اعتقاد و خلوص
افسانه ساخته بودند آنجا بچه ها
چیزی بیش از حماسه
یک جور معجزه
یک جور چیزی که ما احتیاج داشتیم بهش
بگیم که ما اینها را از دست نداده ایم
به خدا ندادیم!
ما هنوز آدمیم
ما هنوز گردن کلفتیم!
ما هنوز هوشمندیم
شجاعیم
مبارزیم
هم وطنمان را خیلی می خواهیم
هم اگر به چیزی اعتقاد داشته باشیم به خاطر آن اعتقاد خیلی خوب می جنگیم ...
(مصاحبه) ... من اگر به جبهه نرفته بودم دیگر سرم را بلند نمی کردم
و دیگر چیزی نمی نوشتم
چون فکر می کردم اگر یک روشنفکر در یک لحظه تاریخی
در مرکز خطر قرار نگیرد
این هیچی نیست!
این دیگر حق ندارد حرف بزند
حق ندارد اظهار نظر کند
تو نبودی اونجا! پس چی میگی؟! ...
روحش شاد
و این اسلوب هنرمندان نامدار دیگری در سطح جهانی هم بوده است:
ارنست همینگوی
اگزوپری (نویسنده شاهکار «شازده کوچولو»)
ژان پل سارتر
...
به مهر یزدان بمانید پاینده و بالنده
زنی زنده، سرحال و قبراق...🤭😜
سلام بر استاد معناگرا
جالبههه مثل قبلیاااا...
قسمت ساعت رو بیشتر دوست داشتم و حس شاعرانهتری داشت...
شاد باشید