استادان سهگونهاند
اوّل آنانکه با عرضاندامِ خیالِ کج و زبانبازیِ معوجِ غیر و دیگران مُهرِ استادی خورده و میخورند، سهمی از تقصیر نکرده ندارند و بدونِ تردید از وسوسهٔ خناسِ تعریف و ابلیسِ تمجیدِ خَلقِ دچارِ فسخ خود را به خدایِ لاشریک میسپارند و پیوسته از جماعتِ جفنگگویِ ملنگِ الاکلنگِ حزبِ باد پرهیز و اجتناب دارند!
ثانی آنانکه به مانندِ طبلِ تُوخالیِ پُر از باد، با خیالِ کال خود را مُبیّنِ سواد دیده و میدانند و از سرِ خودشیفتگی به نَفْسِ هوس اعتماد و اعلام و اعلانِ عمومیِ اجتهاد کرده و میکنند و با بَه بَه و چهچه و جیغِ بنفشِ آریِ خَلق بیش از پیش دچارِ خودسانسوری و باورِ کاذب شده و گشته و میشوند که الحق استادند و از عرشِ هفتم بر فرش افتادهاند که هم مقصرند و هم از سلامتِ عقل به دورند و هم رقیبِ و رفیقِ بی شعورند!
ثالث آنانکه به اَتَمِّ کلام و واقعِ مقام استادند که با اِشراف بر خود و اطراف و اکناف کاری به عُجبِ حَمالةُالحطب و ضربِ ضریبِ لقب و فلان و بهمان خوانده شدن ندارند که ندارند و خود را حیف و میل در بازارِ مکارهٔ شکمچرانِ شکمپاره نمیکنند که عاطر فکرند و نه پیِ غیرِ شرورِ بی خیر!
سیدمحمدرضالاهیجی
ساکوتی.هند
پ ن:
مواظب و مراقبِ استاد استاد گفتنها و شنیدنها باشیم! حواسمان باشد که نه باعث شویم آدم و حوایِ بی علم و تبحر و تجربهای سرگیجه بگیرد نه اندک فرصتِ سانسور و فریبی به خودِ درگیرِ نَفْسمان دهیم که فَردِ مُفردمان به زودیِ زود به زردی دچارِ مرگست و پشیمانی بی سود و فایده!