سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درود استاد بزرگوارم
ولادت باسعادت حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیهارابه شما وخانواده ی محترمتان وهمچنین بانوان هنرمند سایت ناب تبریک عرض می کنم البته ببخشید باکمی تاخیر
مثل همیشه افراغی کوتاه اما اندیشمندانه و پرازحرف بود...
ودرواقع یک واقعیت تلخ یک واقعیت خیلی تلخ
من شخصا اصلا به برابری حقوق زن ومرد اعتقادی ندارم به نظرمن زن ارزشش خیلی بیشتراز این است که بخواهد دنبال حقوقی برابربا مردان باشد حقوق یک زن حتی ازیک مردهم بیشتراست .......
اینکه زنی دنبال حقوقی برابربامردان باشد درواقع ارزش خودرا پایین ترازیک مرد میداند واین ناشی ازاعتماد به نفس پایین است زن درپیشگاه خداوند چنان ارزش وجایگاهی دارد که حیف است که خودش رابرابربایک مرد بداند!
واگرزنها به این موضوع بیاندیشندکه ازمردان برترند هرگزبه تساوی حقوق بین زن ومرد راضی نمیشدند بلکه دنبال چیزی فراتراز آن می بودند!که همان عزت نفس وارزشمندی است که اگر حفظ نشود زن نابودمیشود...!
ویکی ازعلتهایی هم که نهضت فمنیسم درجهان عملا شکست خورد همین است که زنها از برتری وجودیشان نسبت به مردها بی اطلاعند وخودراپایین تر ازمردان میدانند ودنبال برابری حقوق هستند وهمین باعث شده که فکرکنند درخانه ماندن ونقش مادری راپذیرفتن ازارزش آنها کم خواهدکرد وبایدبه دنبال برابری حقوقشان باشند باید مثل مردهاحتمادربیرون کارکنند مثل مردها کارهای سخت انجام دهند هرورزشی رابکنند هرجاکه می خواهندبروند وآزادباشند که این یک اعتقادبه شدت نادرست وناشی ازخودکم بینی زنان است شاهدشم همین شکست فمنیسم هست درجهان امروز
همانگونه که شواهدنشان میدهد وبیشتراندیشمندان وحتی خود فمنیستهابه این نتیجه رسیده اند سرانجام آزادیخواهی وبرابری طلبی برای زنان برعکس آن چیزی که تصورمیشد نتیجه ای کاملا عکس داد وزنهارا نه تنها به حقوقشان آنجورکه باید نرساند بلکه شواهدحاکی از آن است که بیشتردرحدشعارباقی ماندو عوارضش هم از فوایدش بیشترشد!
واین نتیجه ی فمنیسم افراطی است جنبشی که ازسال 1840 در آمریکا مبارزاتش رابرای دفاع از حقوق زنان شروع کردوفریاد برابری حقوق زن ومرد راسرداد وکم کم در سراسردنیا وایران خودمان هم جنبشهایی شبیه به آن شکل گرفت ...
جنبشی که درواقع باعث فروریختن بیشتربنیاد خانواده ها وپایین امدن ارزش زن به عنوان یک مادرشد
گرچه ابتدا پیامدهای مثبتی رابرای زنان درپی داشت اما درواقع به شکست انجامید
آثار مثبت جنبش زنان در غرب
دسترسی به آموزش و مشاغل اقتصادی پذیرش زنان در رسانهها و از سوی سیاستمداران وکنترل بیش از پیش زنان بر جسم خود و قابلیت باروری و اعتمادبهنفس بیشتر به جای حس وابستگی بود اما عوارضی چون
سوءاستفاده از زنان در تبلیغات مد و فیلمها و از فقر بیشتر زنان رادرپی داشته برعکس آن چیزی که تصورمیشد...
به اعتقاد پل روزنبزگ فمنیسیم برعکس توانمندسازی زنان اتفاقا نتایج وارونهای به همراه داشته برای زنان واین این نهضت برای دستیابی به این نتایج بهایی بسیارسنگین پرداخته !
برخی ازپیامدها منفی نهضت فمنیسم که ازاینترنت برداشتم رااینجا کپی میکنم برای مطالعه ی دوستان علاقمند چون واقعا بحث طولانیه ومن حوصله ووقت نوشتنش راالان ندارم
پیامدهای منفی نهضت فمنیسم :
1-فروپاشی نهاد خانواده، ازدواجهای غیررسمی و نامشروع، طلاقهای مکرر و تولد فرزندان نامشروع، نقش خانواده را به عنوان یک پایگاه مطمئن برای آرامش روحی و روانی از بین برده است و حتی تأثیرات آن بر جامعه نیز آشکار شده است. وجود فرزندان تکوالد، زایمان در سنین بالا، فناوری تولید مثل یا پدیده مادران میانجی (مادرانی که با پذیرش نطفه دیگران به عنوان ظرف جنین، زحمت اجاره را متحمل میشوند و در قبال آن پول دریافت میکنند)، کودکان سرراهی و پرورش نسلی آسیبپذیر، خشونتگرا، غیراخلاقی و نابهنجار، همگی از جمله پیامدهای منفی فمینیسم است.
. 2-ایجاد تقابل بین زن و مرد و توجه نکردن به نقش مکمل و متفاوت این دو جنس موجب شده است که فمینیستها تصویری خشن و سلطهگر از جنس مردانه ارائه دهند و در صدد مقابله و ستیز برای بازستاندن حقوق تاریخی ازدسترفته برآیند و در مقابل مردها هم به حرکتهای مشابه متوسل شوند. آمار نشان میدهد که خشونت در خانوادهها از دهه 1970 به بعد، به طور وحشتناکی افزایش یافته است. حدود دو تا سه میلیون زن فرانسوی هر سال توسط شریک زندگی خود کتک میخورند و برخی از آنها تا سر حد مرگ مورد ضربوشتم قرار میگیرند؛ به گونهای که حدود 500 تن از آنان برای چنین خشونتهایی جان خود را از دست میدهند.
3-تغییر نقش زنان و مردان و ارزشهای آنان از دیگر پیامدهای فمینیسم است؛ به طوری که هر روز تعداد بیشتری از زنان به الگوهای رفتاری تهاجم و خشونت که الگوهایی خاص مردان به شمار میروند، جذب میشوند. در عین حال، میان مردان جوان نیز تمایلی به سوی «زنانگی»، با بذل علاقه به مسائلی از قبیل مد و رسیدگی به جسم و تن، مشاهده میشود. زنان جوان نیز به دنبال وارد شدن به حیطههای مخصوص مردان هستند و از آن به عنوان خطر کردن و کامجویی یاد میکنند.
. 4-اروپا شاهد تغییرات شدیدی در حوزه ازدواج و خانواده است. بنا بر تحقیقی در دانشگاه روتگرز نیوجرزی، که در سال 1999 انجام شده است، نرخ طلاق از سال 1970 تا آن سال 30 درصد افزایش یافته، در حالی که نرخ ازدواج با سرعت بیشتری کاهش پیدا کرده است و امروزه فقط 38 درصد از آمریکاییان ازدواج خود را موفق میدانند که در مقایسه با 25 سال قبل، 53 درصد کاهش دارد. امروز 51 درصد از کل ازدواجها به طلاق منجر میشود. در انگلستان نیز نرخ ازدواج اول از سال 1889 تا امروز به پایینترین حد خود رسیده و بین سال 1961م تا 1991، نرخ طلاق 6 برابر شده و هزینه طلاق نیز برای جامعه انگلستان، سالانه چهار میلیارد پوند است.
در حال حاضر، به شمار زنان اروپایی که بدون پیوند زناشویی دارای فرزند میشوند افزوده میشود. در دانمارک پدران و مادران مجرد، اکثر اوقات نزد هم در یک خانه زندگی میکنند و اداره آمار آنان را به منزله پدران و مادران ازدواجکرده به شمار میآورد. در ایرلند، وجود مادران ازدواج نکرده بیش از مادران متأهل عمومیت دارد و حتی در انگلستان، به مادران مجرد سرپرست خانوار، امکانات و محل اقامت داده شده است.
نهضت فمینیسم با معرفی خانواده به عنوان جایگاه اصلی پابرجایی ستم بر زنان و مهمترین عامل فرودستی زنان، منجر به تضعیف این نهاد مهم اجتماعی و سست شدن روابط خانوادگی در جوامع غربی شده و این مسئله تا آنجا پیش رفته است که امروز از بزرگترین چالشهای نظامهای لیبرالدمکراسی، از هم پاشیدن خانواده اعلام شده است
5- تحقیر نقش مادری، آسیبپذیری نهاد خانواده و پذیرش مسئولیتهای اجتماعی و اقتصادی از سوی زنان باعث کاهش نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای غربی شده و بسیاری از کشورها را با بحران کاهش جمعیت روبهرو کرده است؛ تا جایی که برای افزایش جمعیت تمهیداتی اندیشیده شده است؛ از جمله باروری مصنوعی، تجارت اینترنتی اسپرم، تجارت کودکان از طریق مادران باردار و قاچاق کودکان از کشورهای دیگر و غیره (ثریا مکنون، «جنسیت و تحول در روابط زن و مرد»، مجله فرهنگ، 1382).
. 6-رسیدن به استقلال اقتصادی و کسب موقعیتهای برتر شغلی از مهمترین اهداف جنبشهای زنانه در غرب است، ولی امروزه بر اساس آمارهای سازمانهای بینالمللی، زنان فقیرترین افراد جامعه بشری هستند که از سویی امکان دسترسی به سرمایه را ندارند و از سوی دیگر، با از دست دادن کانون خانواده، از امتیاز حمایتهای خانواده نیز محروماند.
. 7- پرداختن یکسویه و شتابزده به برخی از ارزشهای ازدسترفته زنان، نظیر حق مالکیت، حق رأی و مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، موجب شده است که بسیاری از ارزشهای دیگر زنان، همچون نقش همسری و مادری، مورد غفلت یا حمله قرار گیرد.
. 8- تجاوزهای جنسی در حقیقت هجومی وحشتآور و توهینآمیز است که ساختار امنیت زن را منهدم میکند و به مفهوم وجودی او ضربه میزند که گاهی حتی از افشای این عمل عاجز میماند. برآورد شده است که در روآندا، از آوریل 1994 تا آوریل 1995، تعداد زنان و دخترانی که مورد تجاوز واقع شدهاند، بیش از 15700 تا 250 هزار نفر را شامل میشوند. همچنین در سالهای اخیر، اسناد ارائهشده، تجاوزهای دستهجمعی در یوگسلاوی سابق، لیبریا، سومالی، کامبوج، اوگاندا و... را تأیید میکنند.
در واقع اعطای حق خودداری از تمکین جنسی به زنان در مقابل همسر، همراه با نارساییهای موجود در خانه و اجتماع، موجب شده است که تجاوزهای جنسی، به ویژه از سوی محارم، به شدت افزایش یابد. اداره بررسی ملی جنایات در آمریکا اعلام کرده که تعداد تجاوزهای واقعی دو برابر تجاوزهایی است که گزارش شده است، زیرا زنها مایل نیستند تجاوزی را که از سوی نزدیکان و محارم اتفاق افتاده است گزارش دهند.
9-در جهان معاصر، نوعی جدید از بردهداری و بهرهکشی از زنان جایگزین بردهداری و ستم شده است. در نظام سرمایهداری، زن ابزار توسعه اقتصادی و جذب سرمایه است. جهانگردی سکس به عنوان یک استراتژی توسعه، تایلند، کره جنوبی و فیلیپین را به مراکز قانونی این نوع جهانگردی تبدیل کرده است. «عروسهای سفارشی» یا «زنان مکاتبهای» زنان و دختران کشورهای در حال توسعه هستند که توسط مؤسسات همسریابی برای مردان ثروتمند دول صنعتی و توسعهیافته تهیه میشوند و به دلیل عدم فهم زبان محلی و عدم آشنایی با قوانین و فرهنگ محلی، غالباً در مراکز فحشای غیرقانونی زندگی میکنند و در معرض انواع خشونت و سوءاستفادههای جنسی، جسمی و روانی قرار میگیرند.
به نوشته مطبوعات مادرید، در حال حاضر «تجارت بردهکشی نوین» (روسپیگری) با درآمد سالانه هفت میلیارد دلار، بعد از قاچاق اسلحه، دومین تجارت جنایتکارانه و پررونق جهان است. همچنین کنفرانس سازمان همکاری امنیت در اروپا، در مورد قاچاق انسانها که در وین برگزار شده بود اعلام کرد: سالانه حدود 200 هزار زن و دختر در اروپا به خودفروشی و... کشیده میشوند و در حال حاضر، قاچاق انسان در قالب روسپیگری، کار اجباری و فرزندخواندگی غیرقانونی،گریبانگیر تمامی 54 کشور عضو این کنفرانس است.
10- هرچند از جمله شعارهای فمینیسم، رهایی زنان از قیدوبند کارهای مربوط به خانهداری، شوهرداری و بچهداری و کسب استقلال واشتغال زنان بوده است؛ اما امروزه زنان فقیر که معمولاً در جوامع غربی حجم بالایی از جمعیت را تشکیل میدهند، برای کسب استقلال اقتصادی از سوی خانوادههای ثروتمند، برای حضانت فرزندان آنها به استخدام درمیآیند و مجدداً در عمل، آنان به تربیت فرزند و خانهداری روی آوردهاند.
و سرانجام آنکه امروزه تبعیض جنسی و شعار دفاع از حقوق زنان، به حربهای سیاسی تبدیل شده است و کشورهای استعمارگر، به بهانه مقابله با رقبای خود، آنها را به نادیده گرفتن حقوق زنان و نقض دمکراسی متهم میکنند (محمد فولادی، «فمینیسم»، مجله معرفت، 1378). با پیامدهایی که فمینیسم برای زنان در غرب به بار آورده است، آیا میتوان آن را نسخه مناسبی برای احقاق حقوق زنان دانست؟))
بنابراین به نظرمن اگرواقعا یک زن شان وارزش واقعی خودرابداند
خودرابه حقوقی برابر بامردان قانع نمی کند وخواهان چیزی بیشترازحقوق مردان میشود
حقوقی که در آن حرمت انسانی اش هم حفظ شود
چون مردان اززنان برترنیستند. اگریک زن به فلسفه ی وجودی خودش بیشتربیاندیشد
متوجه خواهدشد که چقدرباارزش است وچقدخدادوستش داشته ووظایفی که برگردنش نهاده برحسب تواناییهاواستعدادهای ذاتی اش است خداوندهیچ گاه ازیک زن انتظاری فراتراز انرژی وفیزیک ظریفش ندارد واین به این معنانیست که زن ضعیف است وازعهده ی کارهای مردانه برنمی آید بلکه بدان معناست که خداوند اورا متفاوت ازمرد خلق کرده ومطمانا عملکردهایش هم متفاوت است وگرنه بیشتر آسیب خواهددید
یک زن مانند یک مرد وگاهی هم خیلی بهتر می تواند کارکندحتی کارهای سخت وطاقت فرسا اما نباید غافل شد ازاین موصوع مهم که زن توانایی های ذاتی اش بایک مرد تفاوت دارد واگر بخواهد مردانه رفتارکند مطمانا خیلی اذیت خواهدشد وعوارض وعواقب جبران ناپذیری را هم به دنبال خواهدداشت !
زنهابایدبرای ارتقا علم ودانش واستقلال مالی واقتصادی خود بکوشند واین اصلا چیزبدی نیست اگرازراه درستش باشد ولی اگربخواهدبه انها آسیب بیشتری بزند همان بهترکه ملکه ی خانه ی همسرش باشد وبپردازدبه همان نقش مادری وتربیت فرزندانش که خیلی بهتراست و درنزدخداوند وخلقش هم ارزشش چندین برابراست!
آزادی هم گاهی
زنجیردیگری میشود
برگردنمان وهیچ ارزشی ندارد
آسمان هم
قفسی بیش نیست
وقتی در محاصره ی کرکسها باشد!
جمیله عجم