سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        سرزمینی دیگر

        شعری از

        فاطمه حق نژاد

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۰۳ شماره ثبت ۹۴۷۰۰
          بازدید : ۲۷۱   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه حق نژاد

        کلاغها این بار نمی خوانند
        پنیرشان درمنقاراست
        روباه دمش را روی کولش گذاشته
        می رود به سرزمینی دیگر
        شاید خروسی
        باچشم باز آواز بخواند
        و یا آدامسها
        نشانی از خروس داشته باشند
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۱۱
        درود بانو
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        خاطره انگیز
        "آدامس خروس نشان"
        یادش بخیر خندانک
        عیسی نصراللهی
        يکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۵
        یک زمانی ما بودیم و خاطرات و قصه هایی که تا عمقِ وجودمان رسوخ کرده بودند ( دختر کبریت فروش، تصمیم کبری، روباه و زاغ، باز باران با ترانه و...) که پس از سگْدوهایِ بیهوده و روزمره گیهایِ سرابگونه و توخالی و اُنس گرفتن با هزار قرض و قسط و وام بالاخره گاهی با مروری بر آن نوستالژیهایِ بی بازگشت میخواستیم یا میخواهیم در سایه یِ همان زیباییهایِ گذشته و دوری از تکررِ بی اساس، لمید و سایه یِ خیالی شان را بر سرمان داشته باشیم. ( این است که هنوز که هنوز است هر شب، قبل از خواب حتما عیسی نصراللهی با خیالات و رؤیاهای قشنگ و کودکی اش، کیفش را میگیرد و به سر کلاس میرود و در همان افکار زیبا، به بالای کوه میرود و نیِ کودکی اش را به خیالِ اینکه می تواند به آسمان بزند،بر میدارد و با خنده یِ دوستانِ کوچکش به خود می آید و زیرِ نم نمِ باران آوازِ حسن زیرک* می خواند).
        ولی اینک، فضای مجازی به هیچ چیزی رحم نمیکند، میخواهد به دست خودمان، آن خاطرات را بکُشیم. یک روز چوبِ کبریتِ دخترِ کبریت فروش اصلا روشن نمیشود
        یک روز کبری را به خانه ی بخت میفرستند تا خیال گم شدن کتاب به سرش نزند و یک روز هم بجای پنیر، موبایلی ! دستِ زاغ میدهند تا مکر روباه را خنثی نماید!. اینها میخواهند ما را بکشند. می دانید چرا؟ چون تخریب یادِ گذشته و کودکی یعنی مُردنمان.
        آنها به زیرکی خاصی دارند بر ما هجوم می آورند.



        کلاغها این بار نمی خوانند
        پنیرشان درمنقاراست

        و یا آدامسها
        نشانی از خروس داشته باشند

        ترکیبِ آدامس و خروس ( اشاره به آدامسِ خروس نشان)
        قابلیتِ تأمل دارد. ضمن اینکه حس آمیزی و جانبخشی نیز وجود داشت.
        یک اعتراض به سردیِ آدمها و تازیدن به تکنولوژی افسارگسیخته .
        گاهی نیاز است که به این زبان اعتراضی صورت گیرد ( شاید نیّتِ نیکی در آن باشد) ولی به همان خاطری که فوقا اشاره نمودم. چون این حرکت نمادها،زیباییها و خاطرات قدیممان را به یغما میبرد و تابویِ دوست داشتنی شان شکسته میشود،مخالفت میکنم.( همیشه همینطور بوده است،دوست ندارم صد دانه یاقوتم،شکوفه دهد و میوه گردد و در غرفه هایِ بی احساس، فروخته شود).


        به یادِ روباه و زاغ، شعری از خودم میفرستم:



        صبحگاهی یک کلاغِ ساده دِل
        رفت بالایِ درختِ پا به گِل /

        ساده دِل با خود پنیری داشتی
        پیشِ خود،لبخندِ شوری داشتی/

        لیک پایِ آن درختِ پیرِ سَرد
        روبَهِ مکّار،فکری، چاره کرد /

        گفت: زاغا،ای کلاغا،ای زرنگ
        نیست مثلِ تو هُمایِ پُر زِ رنگ/

        حیف بادا کز دهانِ سبزِ تو:
        نَشنَوَم آوای گرم و نَغزِ تو /

        این کلاغِ روزگارِ دشتِ ما
        خورد فریبِ روبَهِ " آدم نما " /

        او بخواندی یک نوایی از هَوَس
        با تمامِ رِغبَت از عمقِ نَفَس /

        با نوایَش، آن طعامِ دِلربا
        رفت در آغوشِ گرمِ ناقلا /

        فَحش داد آن زاغکِ کم هوشِ ما
        بر زمانِ زیرکِ رِندِ جفا /

        پشتِ دست که نه،پَرِ زیبایِ خود:
        چون بکندیدی،شَبیهِ "تاسِه " شُد/

        روبهِ پیروز،میدانَد کجا :
        گُسترانَد تورِ مَکرِ حیله را /

        _____________________

        عیسی نصراللهی


        * حسن زیرک: خواننده ی بزرگ و بِنام و برجسته یِ کورد
        مجتبی شهنی
        چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶
        دررردود
        بسیار
        عالی خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۰۸
        سلام
        جالب بود و پر رمزو راز خندانک
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۰۱
        بانو جان دستمریزا
        زیبا ست شعر شما
        دورود
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۱۷
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        به نازم شعر زیبایت
        که مستی می دهد ما را
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۲۱
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        دو صد آفرین
        بر سرودهایتان
        که من عاشقم
        بر شعر ایتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهروز ابراهیمیان
        جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۴:۰۹
        درود شاعربزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0