پنجشنبه ۶ ارديبهشت
شب بخیر رفیق شعری از هانیه قبادی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷ شماره ثبت ۹۳۸۲۲
بازدید : ۱۸۹ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب هانیه قبادی
|
سلام...
ببخشید! میدونم دیر شد! اینم میدونم که از منتظر بودن متنفری، اما خب نشد دیگه...
کار داشتم؛ درگیر بودم!
معذرت میخوام! اونجوری چین ننداز رو بینیت...
نگاه کن! هنوزم حواسم هست که از بوی عطر و ادکلن بدت میآد؛ برعکس همیشه، درست همونجور که میپسندی اومدم پیشت!
راستش رو بخوای، هر موقع بهت سر میزنم احساس راحتی میکنم... دقیقا برعکس وقتایی که جلوی آدمام و باید خیلی رسمی و شَق و رَق برخورد کنم، جلوی تو خودِ خودِ واقعیمم!
بینِ خودمون باشه، ولی منِ واقعی دقیقا همینیه که میبینی! همین سر و وضع چروکیده، موهای کُرک و چند تا برگهی کج و معوج که همیشه دور و برم هست!
نه خبر از عطری هست! نه خط اتویی، نه ابرو های گره خوردهای که نوکِ کلافشون گم شده باشه تو هم...
ولی مجبورم! مجبورم بینِ اینا اتو کشیده، با یه اخمِ ساختگی و طبق یه روزمرگی حرکت کنم، تکون بخورم و حتی حرف بزنم... یه جورایی یه روکش بکشم رو چیزی که هستم؛ ولی خب ته دیگِ وجودِ من اینه!
خیلی وقته که از خودم پنهونش کردم؛ وقتی میآم پهلوی تو این روکش رو پرت میکنم اونور...
زیرش کلی خاک نشسته! چقدر تار عنکبوت بسته؛ اما خب، کماکان سالمه...
میدونی؟! همین که هست، همین که سالمه کافیه؛ خیالم راحته که این آدما اگه بذارن هنوزم مینویسه؛ اگه بذارن هنوزم چروکیده رو به رسمی ترجیح میده؛ اگه بذارن هنوزم بر این عقیدس که هر کس باید بوی مربوط به چیز یا کسی که تعلق خاطر داره رو بده؛ مثلا: همهی مکانیکا بوی روغن سوخته، نجارا بوی چوپ، آشپزا بوی پیازداغ و منی که مینویسم باید بوی کاغذ و جوهر خودکار بدم... اینطوری که نمیشه؛ همه بوی عطر میدن! مگه همه عطارن؟!
یا مثلا اگه بذارن هنوزم مثلِ الان میشینم جلوی آینه، با اون آدمِ توش که بدجور شبیه خودمه ساعتها و شایدم روزها حرف میزنم...!
اگه بذارن هنوزم خیلی کارا میکنم...
راستی تو چه خبر؟!
میگم خسته نمیشی همش توی این شیشه و جیوه زندگی میکنی؟!
یکم از خودت بگو...
دِ آخه لنتی دهن وا کن یه حرفی بزن فکر نکنن من دیوونم!
خیلی خب؛ حرف نزن، باشه...
ولی من مطمئنم همونجور که خوب گوش میکنی، بلدی حرف بزنی!
این دفعه هم نشد؛ ولی شده هزار بار دیگه هم میآم پیشت که بالاخره یه روزی صدات رو بشنوم!
آخه میگن صدای توی آدمای توی آینه خیلی قشنگه...
فعلا...
شب بخیر رفیق!
✍ #هانیه_قبادی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و غمگین بود