سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        شاید

        شعری از

        امیر حسین حسین آبادی

        از دفتر دیوان خزان نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۰:۲۲ شماره ثبت ۹۲۸۹۷
          بازدید : ۲۷۱   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیر حسین حسین آبادی

        خواهم بروم از خود،شاید به خودم آیم
        فریادِ سکوت دل،بیرون شود از نایم 
        گمگشته در این دل را،در ژرف وجود خود
        جویم که بجویم لیک،آخر که نمی یابم
        هر کوی و مکان رفتم،در هستِ تو می گشتم
        آواره ی پستو ها،بی نام و نشان جایم
        بسیار ز دستم رفت،یاران جوانی را
        حالا چه کنم همدم،تنها شده آن سایم
        شاید که زمانی دیر،در غم شده افکارم
        در دوری و مهجوری،گردیده مرا ماتم
        نومیدی و یأس است این،اشعار پریشانی
        پایان بده این غم را،مسموم کن این چایم
        (خزان)
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        قوافی؟ خندانک
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        عه راست میگن من دقت نکرده بودم ولی خیلی زیبا بود😊🌹
        ارسال پاسخ
        امیر حسین حسین آبادی
        امیر حسین حسین آبادی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۰۲
        هزاران درود بر جناب استکی
        مهرتان تا ابد باقی
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۰
        سلام ودرود شاعرگرانقدرشعرزیبایی سرودیدقلمتان همواره پرتوان باد خندانک
        امیر حسین حسین آبادی
        امیر حسین حسین آبادی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۰۳
        درود جناب ابراهیمیان
        مفتخر نمودید
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۵
        سلام شاعر گرامی
        همیشه توانا باشد
        مانند همیشه عالی سرودی بود
        لذت بردم
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک
        امیر حسین حسین آبادی
        امیر حسین حسین آبادی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۰۴
        درود جناب انصاری
        چه بسا دیدگان خویش جز نکویی نبینند
        ارسال پاسخ
        سهیل خواجوند مانی
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۴۳
        درود استاد
        لذت بردم
        زیبا سرودید
        خندانک خندانک خندانک
        امیر حسین حسین آبادی
        امیر حسین حسین آبادی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۰۴
        درد بر جناب خواجوند عزیز
        هزاران
        سپاس
        ارسال پاسخ
        امیر حسین حسین آبادی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۰۶
        سلامی بر آنکه رونق دل از اوست
        سرکار خانم دیانا
        از استاد شهریار نقل کردید
        خود شعر که هیچ
        من را نیز روی سپید نمودید
        هزاران سپاس
        مینا فتحی (آفاق)
        دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۴
        درود جناب حسین‌آبادی

        قلمتان زیباست
        و حقا که انسان تا از خود نرود به خود بازنخواهد گشت

        خواهم بروم از خود،شاید به خودم آیم
        فریادِ سکوت دل،بیرون شود از نایم

        مرحبا شاعرجوان خندانک خندانک
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۲۹
        سلام
        فوق العادست خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        هر کوی و مکان رفتم،در هستِ تو می گشتم
        آواره ی پستو ها،بی نام و نشان جایم

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
        به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

        چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
        به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

        به مرگ زنده شدن هم حکایتی است عجیب
        اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم

        در آشیانه طوبا نماندم از سرناز
        نه خاکیم که به زندان خاک دان مانم

        ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
        که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم

        چه سال ها که خزیدم به کنج تنهایی
        که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم

        دریچه های شبستان به مهر و مه بستم
        بدان امید که از چشم بد نهان مانم

        به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
        که از رفیق زیانکار در امان مانم

        به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
        کزین ترانه به مرغان صبح خوان مانم

        #زنده یاد شهریار
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0