ترا دیدم در آسمون کبود
می پریدی بی قفس
ای که بی تو خودمو
تک و.تنهامی بینم
هر جا پا میذارم چشمهای تو من میبینم
تو بودی برای من یک گل سرخ
می پاشیدم آب به روی تو
تا ترا در این دنیای سخت
خوش وخندان ببینم
کجایی من دستای تومن بیینم
به بوی تو دل من آروم بگیره
کجایی به دیدنت
دنیای من قشنگ بشه
من ببینیم یک رنگین کمون
که بودی به دیده ام
می پریدی بی قفس
چرا دستای تو در دستای من
منو آتیش میزنه
نکنه میخوای بری
تک وتنها به سفر
چرا این گل من
داره پژ مرده میشه
زندگیم به دیدنش پر از غصه و گریه میشه
نکنه افتادی از نفس
دیدنم به دیدنت به رویا میشه
آخه چرا به مرگ تو
سنگ وبی جون نمیشم
دنیای من به دنیای تو تموم نمیشه
کجایی به دیدنت
دنیای من قشنگ بشه
یاد تو هر جا هستم با منه
خنده ها تو و میبینم
چراچشمهای من به خنده هات پراز درده
نمی دونم در این دنیای پر غم
من چه کنم
چرانگاه من به آسمون تمامی نداره
قلبم ترا فریاد میزنه
میشکنه سنگ صبور
تا ترا من ببینم
---------------------------------------
به شنیدن والهام از شعر تک و تنها میبنم داریوش
به شعر ناب خوش برگشتید
سروده زیبایی را هدیه آوردید
موفق باشید