گل سرخ
ای گل سرخ که از تو خبری نیست مرا
سالک کوی توام راه بری نیِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِست مرا
جلوه کن جان منت جلوه گری نیست مرا
چه کنم جز رخ خوب توسری نیست مرا
ü بوی توجان دهدش بلبل شیدا بازآ
ü زتنش رفته بدر جان دل شیدا بازآ
نکته گفتم به صبا دوش که آید به برت
تا بدانم که در این ورطه چه آمد به سرت
که دگر نیست من و این دل شیدا نظرت
خرم آن دم که بسوزد دل وجان را شررت
ü زنده گردد چو بسوزد دل سودائی من
ü زآتش عشق تو ای باعث رسوائی من
غم دل با که بگویم که دل اندر غم تو
چه کشید وچه کشد خون شده درماتم تو
هستیم هست شده از نگه چون یم تو
تا که با خون دلم موج زدم با غم تو
ü سائل عشق توام مژده دیدار بده
ü جامی از نرگس خود بر من خمار بده
من بجز عشق تو هرگز نکنم همسر دل
دل به هرکس ندهم،کس نکنم یاور دل
حلقه زلف تو جان میبرد اندر بر دل
تا چه آید زغم عشق توجانا سر دل
ü بین دل غمزده ما که چه بی تاب شده
ü ره روعشق تو در ورطه گرداب شده
تحفه دادم نگرفتی که دلم شاد کنی
دل مسکین مرا از قفس آزاد کنی
باورم نیست که ازجور، مرا یاد کنی
یا زاین کار منت شکوه و فریاد کنی
ü یک بیک نکته نغز دل ما را بشنو
ü وز صبا گفته ما این غم مارا بشنو
عهد دیرین تو یکدم به نظر یاد آمد
عطر گیسوی توام همنفس باد آمد
من همان کوه کنم کوه به فریاد آمد
آنچه آمد به سرم بر سر فرهاد آمد
ü تو مگر قصه فرهاد نداری در گوش ؟
ü که فتادش به زمین از غم شیرین مدهوش
خون بسی خورده دلم تا برهانی زغمم
زهر هجرتو چشیدم ،که تودانی زغمم
مست ودیوانه منم گر تو بخوانی زغمم
روی تو مرهم دل ،گر به رهانی زغمم
ü غم تو درد من وعشق تو در جان من است
ü شمهء بوی تو گل ،نسخه درمان من است
به خیالت همه شب راهی کوی تو شدم
با دل خون شده در حلقه موی تو شدم
از تو صد خاطره دارم که بسوی تو شدم
عاشق موی تو وقامت و روی تو شدم
ü یادی از کشته خود با نگهی خواهی کرد؟
ü گذری منزل ما هیچ ، گهی خواهی کرد؟
این همان بیدل تنها به هوای رخ تواست
این همان عاشق شیدا به هوای رخ تواست
این همان خون شده دل یکه برای رخ تواست
تا که جان هست تنش مست وگدای رخ تواست
ü گر دو صد جور و جفا بادل حجت تو کنی "
ü نرود مهر تو از دل که گل سرخ منی
v (19/9/1367 کارخانه ( تقدیم به شما )
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد
موفق باشید