يکشنبه ۲ دی
روزگار از ما گرفت (وصف سرنوشت خودم) شعری از صادق اعتمادی نژاد (دلخون)
از دفتر فصل خزان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹ ۰۲:۴۸ شماره ثبت ۹۲۲۴۲
بازدید : ۲۳۸ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر صادق اعتمادی نژاد (دلخون)
آخرین اشعار ناب صادق اعتمادی نژاد (دلخون)
|
روزگاری بر من و تو این علاقه پا گرفت
ناگهان دنیای نامرد هرچه بود از ما گرفت
عشق در دلهایمان خوش آشیانی کرده بود
عشق من تا از دلت رفت، غم مرا تنها گرفت
عشق من را چرخ گردون پاک کرد از قلب تو
بی مروت هرچه در دل داشتی یکجا گرفت
خواستم تا جمع بندم هرچه از عشق داشتم
بی وفا تقدیر، عشقم از دلت منها گرفت
هرچه کردم تا بفهمی علت اینکار چیست
پر زد اما مرغ عشق تو، ره صحرا گرفت
بی نتیجه سعی کردم، بلکه آگاهت کنم
تا که از قلب تو رفتم، روحم از دنیا گرفت
تا مرا در نیمه راه عشقمان کردی رها
قلب من را یکسره انبوه این غمها گرفت
روزگار تا استخوانهای مرا کامل شکست
هرچه را این چند سالی داده بود از ما گرفت
در دلم غم پر شد و آن شادمانیها گریخت
جای لبخند، خاطرات کهنه اینک جا گرفت ...
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد ممنونم از حضور دوباره و پر مهرتون متشکرم از نظر گرمتون سپاس | |
|
درودی دوباره به خانم کاسیانی عزیز ممنونم از نظرتون و خوشحالم که به نظرتان زیبا آمد | |
|
سلام جناب شریفی از لایکتون و همچنین لطفتون به شعرم سپاسگزارم | |
|
درود و سلام به آنه ی گرامی حضورتون و نگاهتون به اشعار پر نقصم و لطفی که در نظراتتون شامل حالم میشه شایسته ی سپاس فراوان و قدردانیه خوشحالم که هستید عزیز باشید | |
|
سلام جناب بنایی سپاسگزارم از لطفتون موفق و پاینده باشید | |
|
سلام جناب علامیان عزیزم ممنونم که به من سر زدی و از نظر و لطفت به شعرم بسیار ممنونم دوست عزیزم | |
|
سلام و تشکر از حضور دوباره شما خوشحالم که به نظرتون زیبا جلوه کرده از حضور پر مهرتون ممنونم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد