سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        گفت وگو ی خداوند با انسانی که از خداوند دور است..

        شعری از

        نسرین زندیه امامزاده عباسی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۱۲ شماره ثبت ۹۱۲۶۶
          بازدید : ۲۴۵   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نسرین زندیه امامزاده عباسی
        آخرین اشعار ناب نسرین زندیه امامزاده عباسی

        تو شفا خواهی ومن کل شفا
        تو پاک از وفایی و من کل وفا
        نظرت به نظر رحمت من است 
        این من هستم که راحم هستم به کل مرحوم
        تو حمد مرا گویی و من حمدتورا نمایم مرقوم
        تو مصنوع به صنع منی و من صنعت گر جنس تو
        تو خلق شده ز افکارمن هستی و تو مانی و تو...
        تویی انسان 
        منم احسان
        توی میهمان 
        منم میزبان
        تو هستی فانی از قبل و تابعد 
        من هستم هم قبل و هم بعد و هم اول و هم آخر این چرخ فلک..
        نخواهم من نچرخد چرخ ای چرخ فلک..
        تو می مانی و من..
        هرچه خواهم کنم
        هرچه خواهی نتوانی
        مگرمن تو را دهم توانی..
        من هستم توان دهنده به هر ناتوانی..
        منم کل رضا و..
        تو و اعمالت سبب رضای من..
        تو نیستی به گمان من به یادمان
        شاید نیز پرستی خدایی به ازای من..
        هیچ خدایی(بت) همچومن خدای مرده گرداننده و زنده گرداننده نیست
        شاید هم خدایی نخواهی
        آخر به منزل مقصود توشه ات چیست؟
        ...... 
        وای  ....
        و وای به حالت..
        جزاین که شوی در قیامت به شکل سگ و خوک و وحیوان بد حالت
        در این دنیا احوال خوب میجویی و برای آن دنیاست نداری خوبی و خبر نداری ز احوالت..
        جز این که زندگانی فانی ز دست تو و اندوخته هایش هیچ
        پس ای توعبد من ز دستورات من سر مپیچ..
        این مزلگه درانظارمردم  پر فراز و نشیب است
        زآن دنیا خبرندارند که آن دنیا بدتر از پر فرازی و نشیب است
        دنیای برزخی به مویی بند است همانند نازکی مو
        اعمال برزخی خبر دهد ز احوال و پرونده میشود رو
        ای انسان
        چه سود سود زاین دنیای بی عقلانی حاصلت 
        جزاین که غفلت و بی خبری شود به منزلگه جاوید درعاقبت
        من اگه جاوید تو اعمال توست
        افکار تو اطعام آن دنیای توست..
        جز سبحان الله و شکرا لللله ..
        نباشد در قیامت سبب سنجش معیار جاوید چون الله..
        الله در نماز است و تو که ترازویت خالیست نمازت منهاست
        من نیز منها کنم بخشش و لطف و عطایم 
        تو اصحاب شمالی و من خالق کل ارض و سما چون خدایم..
        منها کنم سعی تو در مروه و در صفایم
        روزه بی نماز به چه کار آید؟
        سبب چیست.. سبب خشنودی من نیست..
        پارچه ی سفید نخی و تن عریان بدون عمل در قبر
        وااااای..
        چه سودی به حالت دارد..
        با زرگی آتشین و وای به حالت..
        این بار نه این من گویم..
        نکیر گوید و منکر..
         
        در این حین رویت سیاه و زبانت گرفته است چون زبان لال
        بال می جویی برای رهایی زپرسش  آنها و اما دریغ از بال..
        و این چشمان توست که شاهد رسوایی توست..
        در برابر آنها شرمساری چه سودی به حالت دارد..
        جزاین که رحم و چشم پوشی در ذهن آن‌ها نمی کارد؟
        حیران مانی و سرگردان در پس کوچه های برزخ
        دریغ از کمک 
        دریغ از رحمت
        که در دنیا داده بودم وقت و فرصت..
        ولی صدحیف ندانستی تو قدر این نعمت..
        من گفتم تو را خواهم 
        تو گفتی نه این خواستن است 
        گر تو مرا نخواهی ای انسان 
        عذابی دردناک برتو نازل شود زین سان
        ساکن کنم تورا به نار الجحیم..
        من نباشم در دل تو یا هرمومنی 
        شما مانید و کفر وشیطان رجیم..
        ای انسان..
        تو روزی از همین دستان من شده ای انسان
        نیاید کبر و غرور تو را این سان
        که من خواهم تویی مسلم
        من هستم عالم دار عالم ممکن..
        نخواهم تو را نتوانی به هرشکل خود رانمایی نماد پرورده ی خاکی 
        که هر خاک خاک است و مانند جوهر انسان نشاید پاک..
        تویی خلق شده از روح من 
        این خاک باشد موجب خلقت تو و تو باشی شرمنده زلطف من
        به هر شکل خواهم نمایان کنم تورا
        به هر شکل نتوانی نمایان کنی نمایه ی انسانی
        تو انسانی و من خدایم به خدایی
        تو انسانی و من دمنده از روح خودم بر تو 
        من خداوندم و تو ،تویی من نخواهم نتوانی باشی دو
        پس تو ای انسان نچرخد چرخ روزگار مگر من خواهم
        که روز را روشن کنم به خورشیدم و شب رامهتابی کنم به ماهم..
        ....من بنده ی درگاه تو هستم یا رب...
        نظر به لطف تو و گوشه ی چشمی زرحمت تو هستم یا رب..
        آری  عبد گنهکار وپستم هستم یارب.‌
        ولی ملتمس به فضل تو ، نزد تو تهی دست هستم یارب. ..
         
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۱۷
        درود بانو
        دلنوشته زیبایی است
        مناجات گونه
        دستمریزاد خندانک
        نسرین زندیه امامزاده عباسی
        نسرین زندیه امامزاده عباسی
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۴۸
        ممنون از اظهار لطف و حسن توجه شما 🌹🌹 لطف کردین استاد گرامی وعزیز
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0