سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      وفاي به عهد

      شعری از

      خزان بهار

      از دفتر خزان نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱ ۱۴:۱۹ شماره ثبت ۹۰۷۲
        بازدید : ۲۴۱۰   |    نظرات : ۵۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر خزان بهار

       
      اولین شعر نو فارسی / ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی
      در غم آشیانه پیر شدم 
      باقی از هستیم همان نامی ست
      مُردم از غصه این چه ایامی‌ست
      من که از این حیات سیر شدم
      گفتم ار چند نیست بال و پرم
      نتوانم سوی چمن بپرم
      ...
       نخستین شعرهای نو فارسی را ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی سروده است  این شاعر نام آور بیشتر عمر خود را در کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق گذراند و در همانجا چهره در نقاب خاک کشید .
      شعر وفای به عهد  (نخستین شعر نو در ایران - ۱۲۸۸ خورشیدی)از ابوالقاسم لاهوتی
       
      وفای به عهد
       
      اردوی ستم خسته و عاجز شد و برگشت
      برگشت، نه با میل خود، از حمله‌ی احرار
      ره باز شد و گندم و آذوقه به خروار
      هی وارد تبریز شد از هر در و هر دشت
      از خوردن اسب و علف و برگ درختان
      فارغ چو شد آن ملت با عزم و اراده
      آزاده زنی بر سر یک قبر ستاده
      با دیده ای از اشک پر و دامنی از نان
      لختی سر پا دوخته بر قبر همی چشم
      بی جنبش و بی حرف، چو یک هیکل پولاد
      بنهاد پس از دامن خود آن زن آزاد
      نان را به سر قبر، چو شیری شد. در خشم:
      - در سنگر خود شد چو به خون جسم تو غلتان
       تا ظن نبری آن‌که وفادار نبودم
       
      فرزند! به جان تو بسی سعی نمودم
      روح تو گواه‌ست که بویی نبد از نان
      مجروح و گرسنه ز جهان دیده ببستی
      من عهد نمودم که اگر نان به کف آرم
      اول به سر قبر عزیز تو گذارم
      برخیز که نان بخشمت و جان بسپارم
      تشویش مکن، فتح نمودیم، پسر جان!
      اینک به تو هم مژده آزادی و هم نان
      و آن شیر حلال‌ات که بخوردیم ز سینه
      مزد تو، که جان دادی و پیمان نشکستی.
       
      بازگشت به وطن / ۱۲۹۴ خورشیدی
       
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0