سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 اسفند 1402
  • روز ملي شدن صنعت نفت ايران، 1329 هـ ش
10 رمضان 1445
  • وفات حضرت خديجه سلام الله عليها، 3 سال قبل از هجرت
Tuesday 19 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    سه شنبه ۲۹ اسفند

    لازاروس

    شعری از

    پژمان بدری

    از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶ شماره ثبت ۹۰۱۰۸
      بازدید : ۸۳۱   |    نظرات : ۵۱

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر پژمان بدری


    سلام نفیس ترین مونس
    تا از کانی کلمات جاری می شوی
    روی خاکی که با خون تعمید کرده
    گلیمِ تسکین را
    انداخته و
    سر بر خشتِ خیال
    سمتِ خوشبختی کانال حفر می کنم
    منور امیدِ دوباره دیدن ......
    روشن می کند روزهای تاریک را
    که به تفحصِ اعضای /آ/را/مش/
    زیر بمبارانِ رنج بروم
    من به یاد ...... مومن ام
    با دمِ مسیحایی ......
    لازاروسِ بصیرت
    زنده می شود
    آن لحظه ای که
    فرمانده فریاد می زد
    ""برید جلو خدا با ماست
    سرباز:
    اگه خدا با ماست
    بس کی با اوناست
    که اینطور دارن مارو تیکه پاره میکنن؟؟؟""

    نوشته بودی:
    جای خالی ام با ارتشِ غصه هایش
    چنان چذابه ای به راه انداخته اند
    که هر گوشه ی خانه
    شاهدِ شهادتِ شادی هستی

    خمپاره های موجی اگر بگذارند
    به دستِ احساست می رسد
    صدای واژگانم
    بی اندازه دلم برای ثعلبِ کلام ...... تنگ شده
    با ...... که حرف می زنم
    اسلحه ام
    از ستارگان صلح پر می شود
    تا به هر سینه ای نشانه ی افتخار
    شلیک کنم
    خلاصه دعا کن
    در این قربانگاه
    سرنیزه ی خشونت
    گلوی اسماعیلی را
    هدف نگیرد
    چون هاجران بسیاری
    بر پیرنشینِ انتظار
    چشم به راه اند

                       دوست دار ...... پژ......


    داشتم نامه ی جانبازِ به جا مانده
    از برادرم را می خواندم
    که شنیدم
    خواهر دل نگران شرح می داد:

    "خرج" بالاست

    وقتی قلبِ مادر تیر می کشید
    پدر می گفت:کاش
    حقوق بازنشستگیِ تیرهایی که
    در دست و پایم باز نشسته اند
    به خانواده ام تعلق می گرفت
    تا.....
    (حرف/ش/را/قطع/کرد)
    انگار در دهانش مین منفجر شد

    از آن روز همیشه فکر چاره ای
    مقابلِ جوخه ی ایام
    خودش را به رگبار سیگار می بست!!

    پ.ن:

    لازاروس نام شخص فقیری بود که حضرت مسیح آنرا زنده کرد.

    دیالوگ داخل گیومه مربوط به فیلم نجات سرباز رایان می باشد که منتقدان آنرا ماندگارترین دیالوگ تاریخ سینما می دانند.

    پیرنشین به سکوهای استراحتی گفته میشود که اطرافِ در ورودی خانه های قدیمی وجود داشت.

    #لازاروس
    #پژمان_بدری
    ۱۲
    اشتراک گذاری این شعر
    ۴۴ شاعر این شعر را خوانده اند

    پژمان بدری

    ،

    سحر غزانی

    ،

    علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)

    ،

    محمد جواد عطاالهی

    ،

    محمد علی سلیمانی مقدم

    ،

    مجید قلیچ خانی

    ،

    منیژه قشقایی

    ،

    جمیله عجم(بانوی واژه ها)

    ،

    غلامحسین جمعی

    ،

    مهرداد مانا

    ،

    حسین راستگو

    ،

    محمد قنبرپور(مازیار)

    ،

    سیده شهربانو حاتمی

    ،

    لیلا امریاس(پریسا)

    ،

    طاهره حسین زاده (کوهواره)

    ،

    حدیث عبدلی (یارا)

    ،

    سلمان مولایی

    ،

    شریف شریفیان

    ،

    اميرحسين علاميان(اعتراض)

    ،

    زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

    ،

    فرهاد شریف

    ،

    عسل اسدیان

    ،

    حوریه دردانی حقیقی

    ،

    فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)

    ،

    یزدان سعیدپور

    ،

    مهدی فروزنده

    ،

    مهتاب ایزدسرشت (مه)

    ،

    امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

    ،

    درویش حسین ندری

    ،

    محمدرضاجعفرزاده(بینوا)

    ،

    مجتبی شفیعی (شاهرخ)

    ،

    ابراهیم هداوند

    ،

    ابراهیم حاج محمدی

    ،

    محمد راد

    ،

    بهروز عسکرزاده

    ،

    فردین صمدی

    ،

    فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

    ،

    محمد باقر انصاری دزفولی

    ،

    نسرین حسینی

    ،

    نانا شه دوست

    ،

    اسما سلطانی رضایی سیر

    ،

    احسان کریمیان علی آبادی

    ،

    آرمان پرناک

    ،

    فاطمه حق نژاد

    نقدها و نظرات
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۱۵
    خلاصه دعا کن
    در این قربانگاه
    سرنیزه ی خشونت
    گلوی اسماعیلی را
    هدف نگیرد
    چون هاجران بسیاری
    بر پیرنشینِ انتظار
    چشم به راه اند
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    درودبرشما خندانک
    بسیارزیبا بود
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۵۸
    سلام بانوی مهربانی ها
    چه زیبا و دلنشینست حضور شما در کلبه ی حقیرانه ی ما... خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    طاهره حسین زاده (کوهواره)
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۸
    بسم الله الرحمن الرحیم

    آیه ۴۹ سوره آل عمران که معجزات عیسی (ع) و بویژه معجزه زنده شدن لازاروس باذن الله توسط عیسی (ع) که (شرح مکتوب آن نیز در انجیل یوحنا) را صراحتاً ذکر کرده است :

    وَ رَسُولاً إِلي‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُکُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَکُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ ( أُحْيِ الْمَوْتي‏ بِإِذْنِ اللَّهِ ) وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِکُمْ إِنَّ في‏ ذلِکَ لَآيَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ.


    سلام

    دلنشین و معرفت اندیش
    زیبا و پویا
    درود بر شما
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۲۷
    سلام بانو کوهواره
    چه معرفت اندیش است وجود شما
    سپاسات خندانک
    ارسال پاسخ
    اميرحسين علاميان(اعتراض)
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۵۵
    درود پژمان جان
    اگاهي و دانش تو مكنتي ست ارزشمند
    بسان لازاروس بصيرت و اينكه افيلم نجات سرباز رايان
    به نظر من تو ژانر خودش بهترينه خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۳۰
    سلام و دس بوس بنظرم تو ژانر رفاقت اسکار امسال و خودم تقدیمت میکنم
    به کسی نگو بگن این قبیله ای ها توو اسکار دس داشتن خندانک خندانک
    خاکم
    ارسال پاسخ
    زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۸
    زیباست و ناب خندانک


    درودتان خندانک


    خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۰۵
    سلام مادر
    این کلبه همیشه محتاج نور حضور شماست
    سپاس که هستید خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    سلمان مولایی
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۲
    سلام

    و

    پژمان نازنین من ، می خواستم نظری به سادگی نوشته و بگذرم اما دل ام نیامد ...

    به اعتقاد من هرگاه پس از خواندن شعر تفکری عظیم را مجبور می شوی و نمی توانی از آن رهایی بیابی و ناخودآگاه تن به آن تفکر می دهی چرا که شاعر نیز خود در هنگام نوشتن از ناخودآگاه خویش دست به خلق زده است و این شعر پژمان هم در شمول این دایره قرار می گیرد اما از بار اولی که شعر را خواندم و ده دوازده باری که تا هم اینک خوانده ام احساس کردم که این شعر در مقایسه با سایر اشعار پژمان در رده ی پایین تری قرار می گیرد و اگر چه در مقایسه با میانگین آثار دیگر شاعران در رده ی بالایی قرار دارد اما به زعم من همواره باید شاعر با خودش قیاس و سنجش شود تا عیار کارش عیان گردد .
    اما دلایلی که برای درستی این اعتقاد دارم ؛
    به کار بردن سه نقطه که خودم از طرفداران آن هستم شدید ، اما چندان در اشعار شاعر مرسوم نبوده و در این شعر به تعداد زیاد استفاده شده ( هشت مرتبه ) که در بعضی از موارد حتی بدون علاقه ای که ذهن مخاطب را به سوی هدف بکشاند در شعر نیست یا خیلی دوردست است ‌.

    احساس سردرگمی متن و به هم ریختگی اش باز هم نسبت به صلابت و سرسختی اشعار پیشین شاعر ،
    سردرگمی برای شاعر اتفاق نمی افتد بلکه متن سردرگم است و مخاطب را هم به ورطه ی خود می کشد و باز هم این سرگیجه منشأ از همان عدم ایجاد ارتباط و دادن کد شناسایی به مخاطب است ، شاعر و نزدیکان اش که می شناسند ش کد ها را در می یابند پس شاعر کدگذاری کرده است اما هاله ی غلیظی از مه ، آن ها را در بر گرفته است و اجازه روشنی چشم به خواننده را نمی دهد .

    سر نیزه ی خشونت ، ستارگان صلح ، خرج بالاست ، حقوق بازنشستگی ، گلوی اسماعیل و .... به عقیده ی من این گونه واژه ها و ترکیبات استعداد خاصی در خودنمایی و خروج از روند طبیعی متن را دارند که آخر سر به شعار تبدیل می شوند و اگر چه شاعر تا حدودی توانسته با سطر انگار در دهان اش مین ... قدرت خود را در فرار از شعار به رخ بکشد ولی در مواردی دچار این خودنمایی واژه ها شده است .

    هم نشینی لازاروس و بصیرت با توجه به ما به ازای خارجی و واقعی شخصیت و ذهنیتی که از واژه ی بصیرت در ذهن مخاطب وجود دارد به نظر من چندان خوش ننشسته است و توجیه پذیر نیست چرا که این فرد در تاریخ به اتفاق دیگری شهرت دارد ...

    اما با تمام این تفاسیر و دلایل باید بگویم تان که ،
    اگر من به عنوان خواننده برای بار اول این شعر را می خواندم بدون هیچ سابقه و ذهنیتی از اشعار پیشین شاعر بدون شک از یافتن چنین قلم و اندیشه ای لذت می بردم و این اثر را از بهترین ها برمی شمردم ولی من به قلم و اندیشه ی پژمان آشنا ی ام و قابلیت های بی شمار ش را می شناسم پس با این شعر از من نخواهید که راضی شوم ...
    مهرداد مانا
    مهرداد مانا
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۵
    سلمان جان سلام
    منم کم و بیش این شعر را پسند نکردم . فقط در مورد لازاروس ، شاید بتوان در خوشبینانه ترین حالت ، گفت چون از مرگ برگشته به بصیرت رسیده . که البته این تاویل راحتی نیست .
    ارسال پاسخ
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۲۱
    سلام بر مولای مولایان
    الان یکی نیاد با ذوالفقار دو تیکمون کنه...
    تو همیشه باش اگر نباشی این کلمات زانوی غم بغل میکنند
    حقیقتا هروقت شعری مینویسم با تمام وجود غمش را حس میکنم و ترکش اش بر روحم می ماند و هر شعری وقتی منتشر میشود میخواهد در مکتب شمایان چیزی یاد بگیرد
    چه خوب به هشت جای خالی اشاره کردی رفیق؟
    چرا هشت؟ شش جای خالی با تو پر میشود یکجا هم پژمان ناقص شده ایست که واقعا از لحاظ روحی جانباز این جهان دردآورست و یکی هم پدری که حرفش ناتمام می ماند مجموعا هشت جای خالی اشاره ای ریز به هشت سال هشت سالی که...
    از اتاق فرمان دستور اومد که شاعر شعرشو که نباید تفسیر کنه خندانک

    منم به قلب اقیانوسی تو معتقدم
    گفتم همیشه باش نباشی نارجنک به خودم میبندم میرم زیر تانک تنهایی هایم خندانک
    ارسال پاسخ
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۲۷
    سلامی دوباره
    شیخ لازاروس فقیری بود که از سر نداری دار فانی و وداع گفت حالا بصیریتی که لازاروس باشه چی میشه؟؟؟
    از ستاد مبارزه با کلمات کرونایی دارن ضدعفونیم میکنن میگن رو حرف شیخ حرف نزن خندانک خندانک
    اما بقول امیرحسین جان شعرهم باید با هم ژانرهای خودش قیاس شود
    جنگی با جنگی
    اجتماعی با اجتماعی و ....

    حتما کم کاری از من بوده که سلاطین شعر و ادب این کارو به طور کامل نپسندیدن انا خودم کامل حسش کردم و نوشتمش

    خیلی دوست دارم از خودتم بیشتر فقط بگو دلتو چقدر رهن دادی به ابلیس خندانک خندانک خندانک
    پژمان بدری
    جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۱۲
    سلام بر شاهرخ دوست داشتنی با قلبی به وسعت بی انتها
    پایان بندی یکی از مهمترین رکن های هنرهای دیداری نوشتاریه بخصوص سینما و اعلب کارهای نویسندگی...منم همیشه سعی داشتم این اصل و رعایت و شوک پایان و به مخاطب هدیه کنم اما چیزهایی که همیشه برام تعجب برانگیز بوده توجه نکردن به شکل قرار گرفتنه بعضی کلماته مثلا توو همین شعر دو جا کلمات تقطیع میشن
    آ/را/مش چرا باید من شاعر این کلمه اینجوری بنویسم؟؟؟
    خوب چون به تفحص آرامش رفتم آرامشی که زیر بمباران رنج تکه تکه شده
    بارم دوم تو پیان بندی این اتفاق افتاده
    انگار کلمات رو مین رفتند...

    بازم ممنون که اومدی تا از وجودت فیض ببریم
    سحر غزانی
    يکشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۲۵
    سلام جناب بدری
    هربار که شعری منتشر میکنید با خودم میگم این بهترین شعری بود که از آقای بدری خوندم
    اما هر بار شعر جدیدتون این نظریه ذهنی منو رد کرد😅
    شعر غمگینی بود و باز مثل همیشه منو تحت تاثیر قرار داد😭
    طبع شاعرانگیتان همواره برقرار😇🌸🌷🌻
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۸
    خندانک
    ارسال پاسخ
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۱۲
    سلام شیخ السحر
    لطف تو بالیست که کلمات دل شکسته ی مارو به پرواز در میاره خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد جواد عطاالهی
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۲
    درود بر شما
    واقعا زیبا و دلنشین بود
    قلمتان پایدار
    خندانک خندانک خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۱۳
    سلام
    واقعا تو هم گرمی بخشِ این مجلسه....
    ارسال پاسخ
    غلامحسین جمعی
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۴
    درودو سپاس بزرگوار

    دستمریزاد عزیز

    با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۶
    سلام جناب جمعی سپاس از حضور پرمهرتان خندانک
    ارسال پاسخ
    لیلا امریاس(پریسا)
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۰۴
    دلنشین و زیبا
    درود بر شما
    خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۷
    سلام و ممنونات از بودنتان خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    حسین راستگو
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۹
    سلام وعرض ادب
    بسیار زیبا می سرایید بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۲۹
    سلام راستگو ترین
    صداقتت را مهر نمازم میکنم خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    عسل اسدیان
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۸
    عرض ادب بدری جان برادر سخن دانم
    دوست دارم اگر شعر میخوانم در دلش چنین ماجراهایی هم باشد که شما غالبا این هنرنمایی را در دل کارهایتان دارید تصویر سازیت را دوست دارم برادر بدری مهربان.
    از صمیم دل برایتان آرزوی موفقیتهای روز افزون را دارم

    پایدار و موفق باشی
    خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۳۳
    سلام بردار اسدیان خندانک
    تصویری که از دل نهربان کلماتتان اینجا نگاشته اید هنریست تکرار نشدنی برادر عس مهربان
    این برادر گفتن و ابلیس نشانم داده به کسی نگو خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    فرهاد شریف
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۸
    ایوالله شاعر عزیز
    درود بر شما
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۳۳
    سلام شریف ترین
    ایوالا بر من که تو اینجایی...
    ارسال پاسخ
    فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۳۴
    سلام و عرض ادب
    درود بر شما استاد بزرگوار
    بسیار زیبا و ناب سرودید
    پاینده باشید ادیب و شاعر گرانقدر
    🌼🌼🌼
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۳۴
    سلام بر مالک اشتر یار وفادار مولای کلماتم
    سپاس که هستی و نمیذاری معاویه ی حسادت برایمان ششیر بکشند
    مخلصینات خندانک
    ارسال پاسخ
    مهدی فروزنده
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۲۰
    درود بر شما
    🌹🌹🌹🌹
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۲
    سلام و دورودی نامتناهی خدمت شما خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    مهتاب ایزدسرشت (مه)
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۸
    سلام
    به به چه شعرزیبایی
    سربلند باشید.... خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۲
    سلام بانو ایزدسرشت که باطنی همچو ماه دارند خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    درویش حسین ندری
    پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۵۶
    عالی بود احسنت بر شما
    لذت بردم احسنت
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۱۳
    سلام و سپاس از از عطر کلامت که بر پیرهن این صفحه نقش بست خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۵۲
    پژمان عزیز اخر شعرت معرکه بود باور کن خیلی فکر کردم در مورد اخر شعرت
    ........
    سلام دوست خوبم
    افرین بهت .....افرین
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۱۵
    سلام بر شاهرخ دوست داشتنی با قلبی به وسعت بی انتها
    پایان بندی یکی از مهمترین رکن های هنرهای دیداری نوشتاریه بخصوص سینما و اعلب کارهای نویسندگی...منم همیشه سعی داشتم این اصل و رعایت و شوک پایان و به مخاطب هدیه کنم اما چیزهایی که همیشه برام تعجب برانگیز بوده توجه نکردن به شکل قرار گرفتنه بعضی کلماته مثلا توو همین شعر دو جا کلمات تقطیع میشن
    آ/را/مش چرا باید من شاعر این کلمه اینجوری بنویسم؟؟؟
    خوب چون به تفحص آرامش رفتم آرامشی که زیر بمباران رنج تکه تکه شده
    بارم دوم تو پیان بندی این اتفاق افتاده
    انگار کلمات رو مین رفتند...

    بازم ممنون که اومدی تا از وجودت فیض ببریم
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۰۲
    با غرض سلام
    بهترین ها را برای شما آرزو می کنم
    قلمتان مانا ونویسا باد
    شاعرو استاد بزرگوار
    هزار درود درود
    خندانک خندانک خندانک
    اسما سلطانی رضایی سیر
    سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۹ ۰۷:۲۱
    باور بفرمایید نشستم تک تک نظراتتون رو می خونم و می نویسم و با خودم تکرار می کنم که بی نظیر چه شاعرانه و چه هنرمندانه می شود خوب سخن گفتن را از شما یاد گرفت خالصانه می گویم شعرهایتان یک طرف نظرهای بی مانندتون یک طرف ؛
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۲۸
    درود،نقد شعر جناب پژمان بدری
    نکته ی اول: پژمان شعر فیلم مینویسد، من همیشه گفته ام پژمان یک کارگردان سینماست است که شعر مینویسد در واقع اگر همین شعر را یک فیلم انیمشین پنج دقیقه ای تصور کنم حتما جوایز زیادی میگیرد...اینها را گفتم تا اگر مخاطبی تازه به این صفحه آمد بداند این ترافیک تصویر عمدی بوده است...
    ....
    نکته ی دوم: شعر پژمان پر از سوال ها و نهیب های محکمی است که هیچ کس در مقام پاسخ گویی آن نخواهد بود مگر به دگم برای خود نطق یک طرفه کند...
    اگر خدا با ماست ،پس کی با اوناست؟؟

    نکته ی سوم: حقایق جنگ...
    برای من که در خانواده ای بزرگ شدم که دوران جنگ پدرم تمام وقت در جبهه بود و گاها سالی یک بار هم فرصت دیدن مارا نداشت قابل فهم است اما برای خیلی ها جنگ فقط فیلم های سینمایی بوده...
    وقتی آن جانباز موقع گله از وضعیت...یک مین در دهانش منفجر میشود که ساکت شو...
    میرود خودش را به رگبار سیگار میبندد متاسفانه حقیقت جنگ همین بود،کم نیست رزمنده های محتاج به نان شب
    هرکه میگوید دروغ است بیاید تا از نزدیک نشانش دهم
    مردی را پر از ترکش نارنجک و خمپاره ۶۰ که حتی یک کارت جانبازی نگرفته...مسافر کشی میکند،و میگوید نخواستم حقوقشان را...از این دست بسیار است
    یا اسمائیل هایی که گلویشان زیر تیغ رفت و هاجران منتظری که هنوز منتظرند...اما جنگ فیلم نبود قصه هم نبود....
    حالا بعد از صلح به قول پژمان ستارگان افتخار به سینه ها شلیک میشه...اما این سینه که جلوی گلوله و تانک‌ سپر میشد آیا دنبال مدال افتخار بود؟ آنچه میخواستند گرفتند؟
    خاک وطن را،آزادی را ،ناموسشان را پس گرفتند؟
    یا دشمن اینبار به جای تفنگ با پول وارد وطن شد؟؟
    نیروی پشتیبانی گوش کنید پژمان شعر فریاد زد:
    خرج بالاست...خنده دار است پژمان،از ته دل میخندم به این واژگان شعرت!!!! صدای خمپاره ی سکه‌ها و ارتفاع فانتوم های مقام گوش عده ای را کر کرده و برق منور پیشانی چشمشان را کور،وگرنه در مملکتی که جا برای یک نفس تنهایی نیست،نیازی به فریاد زدن نیست همان زمزمه هم به موقع بی موقع شنیده میشود...؟!!!
    ....
    نکته‌ی چهارم:
    این نامه به‌ چه کسی نوشته شده بود؟
    سلام‌نفیس ترین مونس....تا از کانی کلمات جاری میشوی
    سر بر خشت خیال....
    نفیس ترین مونس،کانی کلمات،خشت خیال
    یاد چه‌چیزی افتادید؟؟؟؟
    خداقوت و دستمریزاد پژمان عزیز
    ببخشید شعرت قلب مرا به درد آورد و حرافی کردم خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۵
    سلام بر مجید المجیدان
    اول متشکرم که به گوشه ای از دنیای سینمایی من پرداختی که یک درام تراژدی جنگی ست...
    رفیق باتو همدردم و متاسفانه همین جنگ یادگارش برای من اعصاب هایی بود که حتی حوصله ی خانواده ی خودشان را نیز نداشتند و میشناسم افرادی و که بدجور محتاج نان شب خود هستند و همرزمانشان یا بهتر بگویم حاجی گرینفها شاسی بلند سوار میشوند
    حتی افرادی را میشناسم که از ته دل گفتند اگر میدانستیم عاقبت جامعه این میشود که نظامی سرمایه داری ناموس آب و خاکمان را به فنا بدهد اصلا جنگ نمیرفتیم ولی خلاصه این جهان و جنگ و جدال هایش سرانجام خوبی نداشته و کاش کاش الثیا عشقی دم مسیحایی به این آشفته بازار بدمد...کاش چون واقعا دل درد آورست...
    این نامه جانباز شده برای همان کسی است که جایش روی تن نامه خالیست...
    ببخشید اگر ناراحت شدی
    خیلی مخلصاتین خندانک
    ارسال پاسخ
    مهرداد مانا
    مهرداد مانا
    سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۴۴
    سلام
    آنچه شعر پژمان را مجزا میکند ، دایره ی تصاویر آنست ( و نه دایره ی کلمات ) .. یادمه وقتی دبستانی بودم یه پیرمردی ازین اسباب بازیها داشت که داخل میشد یه فیلم یک دقیقه ای نگاه کرد . پنج تومن میدادیم اونم میذاشت رو چشممون و یه هندلی رو انگار میچرخاند تا یک دقیقه مبارزه بروس لی یا حیات وحش یا هر چی که اونزمان مد بود را ببینیم . چقدر کیف داشت . من خرجی ام دو تومن بود سه روز یکبار میدیدم . ولی همکلاسیام روزی دوبار ( یعنی هرکاری میکنم به زور چسپ و گیره و پونز یه خاطره ی خوب به پیشانی کودکیم بزنم موفق نمیشوم )
    شعر پژمان هم دقیقا همینست . چند تصویر و یک دنیا حرف ...
    حالا ممکنست شعرش خیلی خوب شود یا مث همین شعر باب دل مانا هم نباشد . اما هرگز نمیشود به شاعر بودن این ملعون شک کرد .. فقط ما متاسفانه به قهرمانان مرده واصلیم . یکبار گفتم خبر مرگم را پخش کنم . شعرام که جاپ شد مجددا برگردم

    عاقا ما بی گناهیم
    مین توی دهانم منفجر نکن
    ارسال پاسخ
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۱۰
    سلام شیخ الشیخولناک خندانک
    اتفاثا منم این شهر فرهنگهارو یادمه تازه اسباب بازیشم داشتم یادآوری خاطرات شیرینیت باعث شد به گذشته ها سفر کنم...
    منِ ملعون اعتراف میکنم با شیاطین پیوند کووالانسی ایجاد کردم خندانک
    اما بعضی مردگان نمرده اند وقتی ما بعد از هزهران سال به شعر فلان شاعر فکت میدیم یعنی اونا روحا زنده اند و جسما دارن با فرشتگان قلیان چاق میکنند...
    خندانک
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۲
    پژمان عزیز.درود و زنده باد...چه بگویم؟...
    باشد تا سر. فرصت به شرح این شعر بنشینم...
    عمیقا و قلبا دوست داشتم این شعر رو...همه چیز داشت همه چیز... خندانک خندانک
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۸
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۱۷
    سلام حضرت مجید العلما خندانک خندانک
    دادا شیطان چطوره خندانک خندانک

    این واژه ها همیشه چشم به راه آموزه های منصور حلاجی تو هستند خندانک خندانک
    خاکم خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۸
    درود جناب بدری خندانک خندانک
    پژمان بدری
    پژمان بدری
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۱۸
    سلام بانوی با باطن طبیعت
    سپاس که سبزینگی حضورتو اینجا کاشتی خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۴۳
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0