مستوره
دلم آنجاست که آنجا تو سرایی داری
راستی عزیزمن
عجب صفایی داری
دل غمدیده ی من، محتاجِ نگاه توست
آخر ای عابده ی ماجده ی زاهده
بَه بَه چه ثنایی داری
پاکی و زُهد ، وامگیرعبادت و،
خوش گِلی و صفای پنهانیِ توست
آخر ای مستوره
بهرِ نامحرمیِ اندیشه ها ،
به همه لطفِ حجاب ات
چه کمالی داری
همه ثروتی که الله بخشیده به تو
تو به بخششی ، دائم
همه ی رضایتش را ، میخری
آخر اِی ، دست دل باز
تو چه لطف و کَرَم و، عجب سخائی داری
آسمان من همین ، سقف کاشانه و بس
آخر ای ثانیه هایت همه اش روبه تکامل
چه سمائی داری
من که هرچه گفتم ، درهیچکسی اثر نکرد
به تو غبطه میخورم
تو چه نافذست کلامت
عجب تنفیذِ کلامی داری
همه ی خاطره ها
پوسید ، اسکلت شد ، پودرشد ،
برباد رفت
آخر ای خاطره ی خاطرخواهِ خاطرِ من
عجب وفایی داری
تو را درطاقچه ی اندیشه
در قشنگترین جایِ نهانی
روبروی چشم و مغز و،
قلب خونینِ ترک خورده ی خود نهاده ام
آخر ای زیبارو
عجب نمایی داری
بهمن بیدقی 99/5/8
بسیار زیبا و شورانگیز بود
دستمریزاد