نگاهی تازه
هر اعتیادی ، خانه براندازست
روزمرگی هم اعتیادی ست
که شبیه خودپردازست
فقط یکریز پول میدهی و سهمی نمیبری
عمررا به تکرار میدهی و نفعی نمیبری
عزیز جان ! هرسو که می نگرم
پُر از احساس ست
هرسو که می نگرم
پُر از چشم اندازست
باید به جهان با نگاهی تازه بنگریم
گنجشکها را روی کابل برق نمی بینی ؟
آنچنان با تعادل نشسته اند که انگار،
تک تکشان ، یک بندبازست
تنوع ، درجهان غوغا میکند
خستگی درونش نیست
نظم ، درجهان وول میخورد
همه چیز حساب کتاب دارد
هیچ چیز یِلخی نیست
همه نظمی که بُنشَن وار
تک تک دانههایش حساب کتاب دارد
به درون گونیِ یک یک شان بنگر !
ماجرایشان ، ماجرای نظم نهفته ،
بینِ ترازو و سرتاس است
با نگاهِ تازه ، حال وهوای دل خوب میشود
قطره قطره های شُرشُرِ باران
حساب کتاب دارد
همه دنیا پُر ازهندسه ، پُر ازجبرواختیار
پُر از اندازه ست
دانه دانه های شش ضلعیِ برف
که هیچ یک از اَشکالش با هم برابر نیست
پُر از نظم است ، پُر از اندازه ست
در هوای بارانی ، درحال وهوای برف
آرامشی است
که دل و دیده و مغز، در آن تر و تازه ست
گاه برقی میزند از آسمان، حینِ باران
آسمان می گوید : چرا مچاله شده ای درخود ؟
به گستردگی من هم بنگر
همیشه در زمین حبس نمی مانی
جایگاهت درون دلِ منست
صحنه ی تأتری میسازد از گلاویز شدنِ ابرها
نعره ای برمی آوَرَد آسمان
بیچاره خسته شده ازدیدنِ اینهمه روزمرگی ها
اینهمه غفلتها
میگوید در حصار نباش
راهِ آسمان بازست
صدای دلنوازِ بلبل آنچنان ریتمی دارد
که براساسش ملودی ها ساخته شده است
دنیا پُر از خواننده ، پُر از ساز و آوازست
ما را که می بیند میگوید :
اینهمه دُگمی نوبرست وااالله
همین ساز و آوازی که به دگمی ،
روزگاری برخود حرامش کرده بودیم ،
طبیعت ، خالقِ اینهمه آوازست
فقط مرغانِ نر نمی خوانند
ماده گان هم جوابِ عاشقانه شان ،
با تک خوانی و آوازست
هیچکدامشان گوش خود نمیگیرد
چون درطبیعت خدا
راهِ عروج بشرطی که کسی خطا نرود
همیشه به هنر باز است
بگیر و ببند درطبیعت نمی بینی
چون افکارِ روح طبیعت ، دُگم نیست ،
آزاد و رها همچون
پرنده ای چون عقاب ،
حتی دست پرورده ی جسوری چون بازست
بهمن بیدقی 99/6/8
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید