سه شنبه ۴ ارديبهشت
بگذریم شعری از مهدی ولی الهی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۲۲:۵۳ شماره ثبت ۸۷۵۰۸
بازدید : ۶۰۴ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب مهدی ولی الهی
|
دردو دل ها دارم اما شعرهایم قاصرند
واژه ها گاهی پر از ناگفته های شاعرند
زخم ها شمشیرشان را گرچه ازرو بسته اند
گفتنی ها راوی خونابه های ظاهرند
می توان بایک غزل افساردنیارا کشید
می شود عمری برای شاه بیتی گریه کرد
واژه ها راشاعران باخون دل آغشته اند
این منم تنها زنی درآستان فصل سرد
امشب ای مهتاب بر دنیای تاریکم نتاب
چشم هایم خسته اند از التماس قرص خواب
دردهای کهنه ام شاید که در گردونه اند
آب اندوهم نمی افتد چرا از آسیاب
شک وبال همت پاهای لرزان می شود
هرچه می ترسیدم ازان عاقبت آن می شود
ردپای دردهایم تا کجا خواهد رسید
تا کجا پشت غرورم اشک پنهان می شود
مثل داش اکل که مرجان رابه دشمن می سپرد
می شود از مرز مردن هم گذشت امانمرد
زندگی راه خروجش را به رویم بسته بود
مرگ دندان های اسب پیشکش رامی شمرد
تو شبیه ساحل امنی نمی دانی هنوز
قایق پوسیده در اعماق اقیانوس چیست
ماه ازشرم تو پشت ابر پنهان می شود
من نمیدانم که حتی معنی فانوس چیست
حال وروز ما کم ازنیلوفر و مرداب نیست
سنگ می بارد ،کسی درمبدا پرتاب نیست
چشم ها راشسته ایم و رخت ها راکنده ایم
در قدم هامان ولی انگیزه ی سهراب نیست
یک سر و گردن عقب افتاده است از اتفاق
کاسه ای که داغیش بالاتراست ازآش داغ
شهرزاد خسته از درد هزارویکشبم
دیده ام خود را کلاغ قصه روباه وزاغ
جنگلی آواره چشمان آهو می شود
آسمان محو تماشای پرستو می شود
عشق منطق رابه چالش های خونین می کشد
رنج افلاطون و تردیدارسطو می شود
روزگار افشاکن ازپشت نقابت راز را
پای رقصیدن ندارم من، حزین کن ساز را
بخت خواب الود مابیدار خواهدشد مگر
درنیاور کفرماوخواجه شیراز را
می نویسیم ازشراب اماشبیه ساغریم
درصف تقسیم آب خوش گلوی اخریم
نبش قبر درددیرین مثل اسراف هواست
فرض کن اینها توهم بوده اصلا،بگذریم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.