عاشقم اما کسی از حال من آگاه نیست
روز و شب در فکر عشقم ، عاشقی همراه نیست
چون منیژه گریه ها دارم ،کنار چاه شب
همچو بیژن پاکبازم ،بیم چاه و راه نیست
گر چه عمری باختم ،دارم امید تازه ای
مرده ام صد بار و در چشمش پر از پنجاه نیست
زرد روی آرزویم ،سبز شد در خاطرات
در گذرگاهی که اورا جز تفرجگاه نیست
گاه ماهور و گهی در شور می سازم نوا
گوشه ی شهناز او با ساز ما دلخواه نیست
بس در بسته گشودم ،گشته ام نومید از او
سنگ قبر ماست اینجا و در درگاه نیست
میترا کیانی
امشب عاشقانه هایم را به روی یخ خواهم نوشت ..تا دلش آب شود ..دیگر طاقت دلهای سنگی را ندارم
میترا کیانی
صبح یعنی تو بخندی و دل ازمن ببری
شب چه زیباست ،به روی تو ببینم قمری
شب به امید تو تا صبح غزل می بافم
ای غزالی که همه بافته هایم بدری
می فروشم به نگاهت همه ایمانم را
می شود محض خدا ناز دلم را بخری
نشوی رام و کنی خام و به ابرویت اخم
در سراپای تو جز قهر نباشد هنری
شده ام ترکه دوسر ،با غم عشقت چه کنم
یک سرم اشک بریزد ،سر دیگر شرری
تو همایی و جهان زیر پرت ناچیز است
روی بامم بنشین ،خوف نکن از خطری
دام گسترده ام اینجا و عوض شد تقدیر
من به این دام فتادم ، تو اگر رهگذری
میترا کیانی
یک خداوند و صد هزار پیغمبر
هست شیطان یکی و این همه رهبر
رانده شد شیطان ،از اوج بهشت
از که ؟ آدم شده به وسوسه خر
به خطا میروند ،جمله آدمها
از چه در فکرند ،خیرگی در سر؟
گر مقام بهشت ثابت است چرا؟
خورده سیب از بهشت ، رفته به در
ازچه پیغمبران ،به خانه ی خود
از پسر غافلند و از همسر
یک خدا و هزار دین ،عجب است
از چه خاورمیانه، دین شده شر ؟
پس چرا اختلاف بین آدمها
تا جهان بوده هست و هست بشر
خلقت آفرینش از آدم
از خدا جنگ ،از پدر به پسر
اینقدر بی شمار رنج و بلاست
عرش حق مانده در نبوغ هنر
میترا کیانی
سیر و سیب و سپند با سکه
سمنو ،سبزه ، سنجدو سرکه
با سماق و سلامت ،آئینه
دل خوش، هفت سین ،هفت تکه
سال نو ،رخت نو، بهار ی نو
که ز چشمان ابر می کند چکه
میترا کیانی
از شاهراه سادگی،به چه راه اوفتاده ام
پا در سیاه چاله ی چشمت نهاده ام
یک سفره چیده ام ،که پرش فکر و ذکر توست
بغضی شکسته ،اشک کند پر پیاله ام
آنقدر بار هجر تو آبستنم نمود
شب بیقرار ،کودک عشقی که زاده ام
بوی بهار ،خوش وزیده در بوستان ،ولی
در زمهریر فصل ،بی تو چوکوه ایستاده ام
ای بیوفا که دلت دست دیگری است
هرگز به جز تو دست به دلها نداده ام
میترا کیانی
سلامت رقص گل در دامن دشت
نوازش های بادی رو تن دشت
درودت میفرستم ،جان جانان
که بر درد دلم هستی تو درمان
بداهه میترا کیانی
اونایی که به جنگل رحم نکردن
همه دار و درخت از ریشه کندن
برای جیبشون ،هی کیسه دوختن
درخت الوار کردن ،هی فروختن
نگفتن حق مردم هست جنگل
قاچاق چوبشون ،کی شد معطل؟
نداشت ارزش براشون این طبیعت
اگر چه مدعی بودن ، شریعت
به قطع نسله ها دادند ،فرمان
به پول مفت ،کردند تیز دندان
اومد تو کشورم ،هم خشکسالی
نموند واسه کشاورزا مجالی
کشیدن نقشه ،تا بارون بباره
بهار امسال ،خوشامد هم بیاره
کمک کردن که، ابرا بارور شه
نم بارون ،زمین خشک تر شه
حالا سیل حوادث ،گشته ایران
تمام شهرها رو کرده ویران
شده بحران ستادی ،کرده بر پا
ازین تدبیر، پا ،چسبیده برجا
همونایی که مسئولندو بی عار
فرنگ رفته به تفریحی گرفتار
سونامی ،سیل هم ،کار اونا نیست
سفر رفتن به خارج هم خطا نیست
خطا از ماست ،وقت انتخابات
شده آرا ئ مان از افتخارات
میترا کیانی
لالا لالا بخواب شیرینه خوابت
مبادا گرگ بیاد تو رختخوابت
لالا لالا ،لالا کن بخت بیدار
کی می پرسه ،کی آدم کرد حسابت
سکو پرتاب شده ،آرائ ملت
حقوق مفت و جای امن و ثابت
لالا کن ،جای خواب توست ،عشقم
کی گفته از حساب و از کتابت
بیا عصرونه ،حاضر هست اینجا
بزن نوشابه ،نوش جان کبابت
میترا کیانی
بسیار زیبا و پر احساس بود
همچنین مبین مشکلات جامعه
با نظرجناب قنبر پور عزیز موافقم