سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        هوای نوشتن

        شعری از

        مهدی ولی الهی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۴۸ شماره ثبت ۸۷۰۸۸
          بازدید : ۳۰۳   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی ولی الهی

        هوای نوشتن ندارم هنوز
        سرم جای افکار افسرده است
        دلم شیشه ام سنگباران شده
        تمام وجودم ترک خورده است

        جهانم تقلای نان شب است
        غرورم وقیحانه بازیچه بود
        لگد از فرومایگان خورده ام
        حقیقت در اندیشه نیچه بود

        مرا پیش از اینها خودم کشته ام
        خیالم ازین زندگی راحت است
        حقیقت چه بازی رجر اوریست
        دروغی که شادم‌ کند نعمت است

        نفهمیدم آخر چرا زنده ام
        جوابی برای شعورم نبود
        من ازسرزمین سکوت آمدم
        دلیلی برای حضورم نبود

        خدا رفت و غم در پناهم گرفت
        به شدت ویار گناهم گرفت
        نگفتی دراین سرزمین دروغ
        سراغ تورا ازکه خواهم گرفت

        هوارا به ویروس ، آغشته اند
        شروع شیوع خداحافظ است
        نیازم در این سالهای وبا
        به صدسال تنهایی مارکزاست

        اتاقم پراز دیو تنهایی است
        مرا غول بی شاخ ودم می خورد
        کسی پرسه در پشت در می زند
        کسی توی آیینه جُم می خورد

        پراز بغض لب بسته ام هر غروب
        که تصویر خونینی از رفتن است
        به دندان گرفتم جگر را ولی
        تظاهر نشان از شکست من است

        کف دست خود را کسی بو نکرد
        که گاهی چه ها می کند آه سرد
        مگر می شود عاشقانه سرود
        مگر مانده راهی به جز شعر زرد

        درونم پراز مرگ‌سریالی است
        سکانس غم انگیزم ازحدگذشت
        درام سیاهم اپیزود نداشت
        گذشت ای رفیقان ولی بد گذشت


        دلم یک نفس ناله سر می دهد
        تنم بوی باروت تر می دهد
        نمی خواهم این حال درمانده را
        خدایا دعا کی اثر می دهد

        گلو را به روی نفس بسته ام
        هنوز از زمین وزمان خسته ام
        پریدم ملخ وار و بی اختیار
        من ازدست مردن اگر جسته ام

        درختان مرا خوب فهمیده اند
        تبر پروراندم به یک قتل عام
        چه خصم پدرکشته وارانه ای
        تبر می زنم بر رگ وریشه هام

        نگو حرفهایت چه تکراری اند
        زبان مو دراورده ازاین افول
        درین دور باطل قدم می زنم
        فعولن فعولن فعولن فعول
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۰ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۱۷
        غمگین و زیبا بود خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۹ تير ۱۳۹۹ ۰۹:۵۲
        شعر زیباییست
        درودتان 🌹🌹🌹
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        سه شنبه ۱۰ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۴۳
        درودها بر شما بزرگوار🌷
        بسیار زیبا و دلنشین سرودید🌷
        دست مریزاد 🌷
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0