درمیان جمع،حبس انفرادی می کشم
در هجوم اشکها،فریاد شادی می کشم
گفته ای دیوانه ام ،من هم ندارم اعتراض
صبرم از آنست ،دردی اعتیادی می کشم
سرنوشتم ،گم شدنهایی ،میان تیرگی است
قلب شبها را به دامی ،بامدادی می کشم
در همه آهنگها ،پنهان شده غمهای من
رقص و شادی ،در خیال ساز بادی می کشم
عصر یخبندان شده ،اما برای دلخوشی
شعله ی آتش به مغز انجمادی می کشم
خشک شد خون غزل ،در دفتر دلدادگی
بر وجودت خط بطلان ، اعتقادی می کشم
غافلی از هر چه بود و هر چه میخواهد شود
هر نفس در پشت آهی را زیادی میکشم
میترا کیانی
هدف شاهنامه از نقل رستم و سهراب ،مرثیه نیست
حکایت مردمی است که اصالت خود را نمیشناسد ..تا جاییکه پدر با نا آگاهی قاتل پسرش میشود ،،و عمری افسوس
میترا کیانی
زوک زوانک در شطرنج حالتی است که موقعیت خوبی دارید به شرط اینکه ،نوبت حرکت شما نباشد .واین حالت در شطرنج میتواند خودکشی تعبیر شود
کیانی
آسمان ،بغض نکن ،گریه اگر حرمت داشت
اشک تمساح ،به چشم همگان ،قیمت داشت
دیگر این خنده و جوک ،علت بی عاری نیست
کار دیگر نتوان کرد ،که این حکمت داشت !!
گفته ای مور و ملخ ،شخم کند مزرعه را
ملخ اندازه ی تو شایعه و تهمت داشت؟؟
گفته ای سیل زجا میبرد این خانه ،برو
سیل می برد تورا ،گر هدف رحمت داشت
زلزله ،سیل ،کرونا ،تویی و خنده تو
که بروی سر ما ،سایه ی صد ظلمت داشت
گفته ای مصلحت اینست که جاعل باشی
قبل تو حضرت ابلیس، کمی عصمت داشت
میترا کیانی
@mitrakiani1352
@shaeranehmk
نوبت از ما بگذرد ،نوبت رسد بر دیگری
هست سرمای زمستان را، بهار باوری
الکل عمری بود ،محروم از نگاه عابدان
هال مسجد بود ،ماوای حلال زاهدان
بعد این بیماری صادر شده از خلق چین
بسته راه انتقالش زائران را ،عقل و دین
هست الکل راه درمان ،راه دوری از بلا
بوی الکل می دهد صحن و ضریح از ماجرا
روی مستان کرده اینک الکل از مستی سپید
هیچ کس روی خوش این روزا ، نظیر او ندید
میترا کیانی
ی ملایی نه کار میکرد ،نه حقوق داشت ،نه کمک خانومش میکرد ،و هیچ بازدهی مثبتی نداشت ،
چن وقت ی بارم خانمش بحد مرگ کتک میزد .
یکی پرسید ،آخه چرا دیگه خانومتو کتک میزنی .،گفت تا بفهمه شوهرم داره
حالا این ،،،بیچاره فک میکنه صاحبم داره
میترا کیانی
وا خروس اولی ..تش کن به چاله
ووری چاشت چایی بریز مینه پیاله
وا خروس اولی ..بنگ کن به کوهسار
تا وا یک گل بگیریم وا هر و گاله
میترا کیانی
وقتی که اول صبح خروس میخاند از خاب بیدار شو و چاله آتش را روشن کن
برای صبحانه چای در پیاله بریز
..همون اول صبح..بیا کوهسار و صدا کن ..تا دست همو بگیریم و باهم بخندیمو هوار بکشیم
سلام محبت کنید از هر گونه قرار دادن ایدی در صفحه های ارسال یا داخل سایت خوداری کنید. با تشکر مدیریت سایت
موفق باشید