سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        قاب

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۰۸ شماره ثبت ۸۴۷۵۱
          بازدید : ۳۷۹   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        قاب
         
        دل دل کردنِ مغزم را ،
        که شک داشت به او
        خوب به خاطر دارم
        شیطنت های دلم را ،
        که شک داشت ،
        به دل دل کردنِ مغز
        خوب به خاطر دارم
         
        زیبایی اش هوش ازسرِمن پرانده بود
        لبخند ملیح اش ،
        با گوشهایم کاری کرد ،
        که شیطان نکرد
        گوشهایم را چنان فریبی داد
        که شیطان نداد
        گوشهایم به حرفهایی ازنوع وجنسِ پند ،
        دیگرهیچ بدهکار نبود
        آنها را ،
        به نشنیدنی عمدی کشانده بود
         
        خوشگلی اش قند ،
        در دلم آب میکرد
        آب افتادنِ دهنم ازآنهمه زیبایی ،
        ابهت دروغین ام را ،
        مثلِ بستنی آب میکرد
        عصایی که قورت داده بودم را ،
        به اسیدی دلبرانه ،
        در درونم آب میکرد
        با پوزخندی به ازخود بی خودی ام ،
        چهره ی جدی ام را ،
        به فریبی و شیطنتش،
        میریخت به هم و ،
        خراب میکرد
        پرتره ام اینک ،
        راز دلم را فاش میکرد
         
        عشق اش انگار با دلم سَر و سِرّی داشت
        چون که تا مرا می دید ،
        با تله پاتی خاصی ،
        انگارهیپنوتیزم ام میکرد
        چون که تا می آمد می نشست به کنارم
        فی الفور مغزم را ،
        - که همچنان به او شک داشت -
        حسابی خواب میکرد
        چندی نگذشت دیدم که تا می آید به کنارم ،
        عشقش ، میسوزانَدَم
        شمع وجودم را بدون اینکه نخ روی سرم ،
        روشن باشد ،
        به گرمای تن اش آب میکرد
        هی میخواستم تن ندهم به صد رسوایی
        ولی دلبری اش ،
        مشتِ دلِ فریب خورده ام را وا میکرد
         
        ولی یکباره نمیدانم چرا ؟
        ولی ، مثلِ سوهان شد
        از آنروز به بعد ، دائم روحم را
        به دندانه های زِبرِ اعمالش ،
        ساب می کرد
        اول فکر کردم که تن ندهم به سوهان اش
        ولی دیر شده بود
        دیدم که چگونه میخراشید دلم را ،
        گرچه ضعیف مینمود بدنِ زنانه اش ،
        اما دستش قوی بود و اینهمه خراشیدن ،
        با آرامشی شیرین ، همچو فرهاد میکرد
         
        مجسمه ای شده بودم در دستانش
        قبلاً فکر میکردم دوست دارد مرا
        وقتی با سُمبه افتاد به جانم  
        تغییرداد همه وجودِ مرا ،
        فکر کردم فرشته ای ،
        یا پرنده ای میسازد جانِ مرا
        ولی دیدم زشت ، همچو اهرمن ساخت
        ظاهر و باطنِ مرا
         
        همه اینها را به آرامشی ،
        همچون فردی بی وجدان ،
        بدونِ بو بردن ،
        از ذره ای انصاف میکرد
        انگار سادیسم داشت چون ،
        وقتی با کارهایش عصبانی ام میکرد ،
        از عصبانی شدن ام ،
        حسابی حال میکرد
         
        بعد هم مثلِ رنده ای شد و چوبی را ،
        با آرامش همیشگی اش ،
        - که مثلِ قاتلانِ خونسرد بود -
        برداشت و دیدم که آنرا ،
        تبدیل به قاب می کرد  
         
        بعد متعجبانه دیدم که چگونه با ریشخندی ،
        عکس مُرده ام را به دستش گرفت ،
        فاتحانه آنرا برای عبرتِ سایرین ،
        درونِ قاب می کرد
         
        بهمن بیدقی 99/2/10
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۵:۰۷
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۴۰
        باسلام ودرود بی پایان بزرگوار
        ممنونم از لطف بیکرانتان
        ارسال پاسخ
         صادقي(آپو)
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۰:۲۴
        هی میخواستم تن ندهم به صد رسوایی
        ولی دلبری اش ،
        مشتِ دلِ فریب خورده ام را وا میکرد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک لذت بردم استاد بیدقی از این همه ذوق و زیبایی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک دستمریزاد .خداقوت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۴۷
        باسلام و عرض ارادت استاد صادقی بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف بی پایانتان
        لحظه لحظه هایتان پر از شادی و گل
        ارسال پاسخ
        علیرضا خوشرو
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۰:۲۴
        سلام...
        بسیار زیبا و دلنشین....
        ........
        🌹
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۴۸
        باسلام وعرض ادب و احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از مهر ومحبتتان
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۳:۲۴
        درود فراوان ادیب فهیم وارجمند 🌷
        کماکان بسیار زیبا ودلنشین 🌷
        دست مریزاد در پناه حق 🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۵۱
        باسلام و عرض ارادت استاد معینی بزرگوار
        سپاس بیکران از همراهی ارزشمند
        و لطف بی دریغ تان
        مؤفق و مؤید باشید
        ارسال پاسخ
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۰۸
        احسنت بزرگوار درودتان باد
        رد قلمتان ماندگار و جاوید نام انشالله
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۵۳
        باسلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از مهر ومحبتتان
        لحظاتتان بهاری
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۴۶
        سلام و عرض ادب
        شعری بسیار زیبا و از جنس دل بود
        وبردل نشست
        بسیار مستفیض شدم
        هزاران درودتان باد
        استادگرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۵۴
        باسلام وعرض ارادت استاد انصاری بزرگوار
        ممنونم از لطفتان که بی حدست
        وسپاس از تشویقهایتان که امید دهنده ست
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۳:۲۰
        درود جناب بیدقی
        بسی زیبا و پر بار بود
        زنده باد 🌹🌹🌹
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۵۰
        باسلام وعرض ارادت آقای اسماعیلی بزرگوار
        سپاسگزارم از محبتتان
        زنده و سرزنده باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0