درودها!
🙏🌾🙏
ساقی نامهء سلیمانی مقدم
به نام خدای زمان و زمین
سرایی چو دل بهرِ عشق آفرین
خدای دو دنیا و کون و مکان
که دارد بر او تکیه هفت آسمان
همان خالقِ "در جهان هر چه هست"
و روی یدِ قدرتش نیست دست
بیاور مرا ساقی آن جامِ زهر
که شیرین تر از آن نباشد به دهر
به کامم بریز آن شرابِ سترگ
که در پای دلبر نترسم ز مرگ
مرا ده شرابی ز جامِ وجود
که فارغ بگردم ز بود و نبود
بگردان به محفل میِ ناب را
ز چشمانِ مستان، ببر خواب را
"شرابا طهورا" مرا لازم است
که روحم برَد تا دیارِ الست
از آن بادهء مرد افکن بیار
و چون ابرِ رحمت به کامم ببار
از آن مِی که هوش و حواسم دهد
و از جنسِ ایمان، لباسم دهد
بیاور مرا قطره ای زان شراب
که علمم دهد بی حساب و کتاب
کند عاری از جهل، پندارِ من
و با آن شود نیک، گفتارِ من
کند مست و کردارِ نیکم دهد
و روح و روانم ز شیطان رهد
بیاور شرابی به رنگِ عقیق
بیا و مرا باش از دل رفیق
شرابی که جاریست اندر بهشت
و ایزد به قرآنِ خود زان نوشت
بده ساغری پُر که مستم کند
دوای دلِ مِی پرستم کند
صراحی به دستت بگیر و در آن
بیاور شرابِ الست ارمغان
که سازد مرا مردِ راهِ خدا
دهد بر دلم رنگ و روی و جلا
خُم و ساغر و جام، در دستِ توست
دل و جانِ عشّاق، پیوستِ توست
تویی سالکِ راهِ حقّ و یقین
و هشیار، اسرارِ حق را امین
بیا راهِ او را نشانم بده
شرابِ تو حقّ است از آنم بده
همه قیل و قالِ من از شوقِ اوست
و احوالم از ذکرِ نامش نکوست
شرابَ ست اگر، جامِ او می شوم
چو مجنون به دنبالِ او می روم
نهانخانهء دل، بوَد جای او
و قلبِ پر از عشق، ماوای او
به عالم هر آن کس که آمد پدید
ز خاکِ درِ دوست، بودش امید
که هر کس بجوید ز جان، وصلِ او
به دنبالِ او می رود، کو به کو
شهیدان که هستند مهمانِ حق
نهادند سر را به دامانِ حق
به تن جامهء وصل، پوشیده اند
همه بادهء عشق نوشیده اند
از آن مِی، که دل را صفا می دهد
شرابی که بوی خدا می دهد
"سلاما سلاما" سخن هایشان
که هستند نزدِ خدا میهمان
نه انگورِ سرخ و سپیدَ ست آن
که سازد شرابی مطهّر عیان
عنایاتِ حقّ است، چون نامِ او
دل ار پاک باشد، شود جامِ او
و آن دل که باشد حریمِ خدا
شود عاری از رنگ و ریب و ریا
که با خاطری مطمئن بعد از آن
به میخانهء حق بدونِ گمان
از آن مِی بنوشد، جهان تا که هست
شود چون خمارینِ دلدار مست
#محمدعلی_سلیمانی_مقدم ۲۵-۰۴-۱۳۹۸
🙏🌾🍃🌾🍃🌾🙏