طره گیسو

کیمیای عشق را نشد از بازار خرید 
نه خط مشکین چشمی از لب دیوار خرید 
هر گلی در چمی بوی ندارد ز خوش 
نو عروس از سرگل طره دیبا خرید
یار سیمینه سای در دلی دارد کمین 
گیسوان حلقه ای از سرای ابرشم باید خرید
چه خوشست آتش عشق گر صنمی یار بود 
شیوه عشق داند دوستی را با جان. خرید 
تا به کی دل بتمنای دلی کنه کنی 
تابه کی مهر صنمی به دلی خار خرید 
گر یار رفیق دل بود بی غم نشید بر دل 
بی آنکه آن ببیند طره پنهان خرید 
عطر گیسو پیش دارد مهر بوسه در کمین 
مه روی این غزال عشق او با جان خرید 
گر عجب دیدی سبز رویی حسن بهار 
حسن سلطانش طلب مهر یزدانی خرید 
پیچ ابرو دیده بود دل به آن انداخته بود 
تا که دید یارش چنین جان و دل با هم خرید 
از حریر پیراهنی بهر احساس دوخته بود
از نگاه منظرش انوار مشکین می خرید
دیده بود ساجدانی نیک سرشت در سجدگاه 
بوس پیشانی و تاق ابرو می خرید 
در سرا پرده نگین آن نگار نازنین 
تر ک خود کرد آن نجاب تا که او دل را خرید 
در خرابات بود نهان اختر ابرو کمان 
آتش سودای عشق در دل مجمر خرید 
مست تری و هشیار تار مویش را دید 
در خراباتش نشست اشک چشمان می خرید 
آن خجسته یار دیرین دل پرست بود 
از نشان انگشتری داشت که با دل می خرید