سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 28 فروردين 1403
    8 شوال 1445
      Tuesday 16 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۲۸ فروردين

        رفیق

        شعری از

        مهدی ولی الهی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۰:۴۷ شماره ثبت ۸۴۴۲۰
          بازدید : ۳۷۳   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی ولی الهی

        گوش کن ،از گوش هایت من طلبکارم رفیق
        از زبانِ  تک درختی مانده در قلب  حریق
        یک بیابانِ  عقیمم ،رویشم  افسانه است
        بر گوَن هایم به رقص امد دل سفاک تیغ
        حرفهایم راشنیدی ،گفتی اینها قصه اند
        قصه هایم را نخواندی ،غصه هایم را بخوان
        هیچ خشتی از خراباتِ  دلم آباد نیست
        خانه ای مخروبه ام ،اطراف دیوارم نمان
        من که سر پیش هلاکوخان نیاوردم فرود
        دوست باشمشیر چنگیزانه جانم را ربود
        دست ها و سینه ام جاسوس دشمن بوده اند
        درد من ازسنگ ناکس را زدن بر سینه بود
        مثل افلیجی که درخواب و خیالش می دود
        مثل آبی که مسیرش رو به بالا می رود
        مثل خلقی که گریبان عدم را می درد
        آدم  بینا وبال شهر  کوران می شود 
        شاعری خوابیده روی واژه های انتحار
        می مکد تا لحظه مرگ از سماق انتطار
        مثل بارانی که می بارد به گندمزارخشک
        نوش دارویی که دیرآمد ندارد اعتبار
        چون تفنگی که به دوش مرده سربازی دهند
        واژه ها در ذهن من هی نعل وارون می زنند
        در لجن زار خیالاتم رسوب افتاده است
        زخم های کهنه ام آهسته بیرون می زنند
        چهره ام کم کم خم لبخند یادش می رود
        دستم آخر گرمی پیوند یادش میرود
        آه... ای مفهوم تکثیرودوام فصل سرد
        بعدها آیا بهار اسفند یادش می رود؟
        زندگی سلاخ احساسات ما درمانده هاست
        یک  نمایشنامه  مانند سکوت بره ها
        دردهایم مثل کوهند وبه پژواک آمدند
        زیر بهمن ماندم و هرگزندیدم قله را
        مرده میخواهد مرا این کوره راه اشتباه
        انتهایش افتضاحست ابتدای اشتباه
        منطق اندوه من را هیچ آیینی نداشت
        سجده می کردم مگر بریک خدای اشتباه؟
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۱۲
        چهار پاره زیبایی است خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۰:۰۳
        خندانک خندانک
        قلمتون سبز
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا بنایی
        پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۲:۰۱
        سلام و درود
        زیبا سروده اید شاعر گرامی
        احسنت
        خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۲:۲۵
        آدم  بینا وبال شهر  کوران می شود  خندانک
        دمت گرم خندانک
        چهارپاره ی جونداری بود خندانک خندانک خندانک
        درود شاعر خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹
        درود تان باد
        خندانک خندانک خندانک
        -------------
        سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
        رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

        گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
        بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
        -------------------- استاد سخن سعدی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0