سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        قصهٔ موج دریا

        شعری از

        پژمان بازرگان

        از دفتر #دلنوشته_اهورایی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۰۰ شماره ثبت ۸۳۹۳۷
          بازدید : ۲۷۸   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        #دلنوشته_اهورایی 
        توی این بیکران لاجوردی ...
         منم اون موج خسته ، موج تنها ..
        به هر سو میرم اما در نهایت ...
        اسیرم من توی دستای دریا ...
        به زیر آفتاب و حُرم شرجی ...
        تک و تنهام و درد من زیاده ...
        باید دلخوش باشم به رفتن اما ...
        نه وقتی پای رفتن ،دست باده ...
        منم اون عاشق شب زنده داری ...
        که از عشقش نشد یک لحظه غافل ..
        باید از اصل رد شم بهر این وصل ...
        من از دریام و عشقم هست ساحل ...
        باید رد شم برم تا قلب ساحل ..
        توی آغوشش آرامش بگیرم ...
        میدونم دست آخر من اگر که ...
        نبینم ساحل عشق و می میرم ...
        خروشان و دمان در قلب دریا ... 
        می رفتم سمت عشقم سوی ساحل ...
        می گفتم با خودم وقتی رسیدم ...
        رو غم‌ها میکشم من خط باطل ... 
        جلوتر روی خط مرگ دریا ...
        چشام از دور خط ساحل و دید ..
         یه چشمم پُر زِ اشک داغ دریا ...
        یه چشمم خیره به ساحل می خندید ...
        گذاشتم پا رو داغ مرگ دریا ...
        خروشان تر زدم من سمت ساحل ....
         ولی بین من و آغوش عشقم ....
        خطی از صخره ها افتاده حائل ...
        دل صخره ز سنگ سخت بود و ...
        دلم بیرون میزد از حجم سینه ...
        نه راه پَس ، نه راه پیش در پیش ..
        خدا این لحظه رو دریا نبینه ...
        چشامو بستم با یاد عشقم ...
         خروشان تر زدم من به صف جنگ ....
        چشام  آغوش ساحل رو می دید و ...
        به پیش روی من یک صخرهٔ سنگ ...
        همه تن میزنن به آب و آتیش ...
        واسه چیزی که تنها عشقشونه ....
        من از بس که  زدم به سنگ و صخره ...
        نمی شد چیزی از من جا بمونه ....
        پَسِ این رزم سنگین دست آخر ..
        رو پاهاشون استوار اون صخره سنگ ...
         ولی قدّ رشید موج دریا ...
         دو تا شد ضجه زد حتی دل سنگ 
        من اون موجم که تنها عشقم این بود...
        توی  آغوش ساحل جا بگیرم ...
         ولی حالا به دور از چشم ساحل ...
         پای این صخره جون‌ میدم می میرم....
              پژمان/مردادماه۱۳۹۸
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ ۲۱:۱۸
        ترانه زیبایی است
        دستمریزاد
        پژمان بازرگان
        پژمان بازرگان
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۱۰
        ممنونم بزرگوار
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۲:۲۲
        چه دلنوشته ی پر احساس و زلالی
        درود جناب بازرگان
        عالی بود
        🌹🌹🌹
        پژمان بازرگان
        پژمان بازرگان
        چهارشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۱۲
        سپاس ، بزرگوارید
        ارسال پاسخ
        علیرضا بنایی
        يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۰۴
        سلام و درود
        زیبا بود
        خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
        سلام شاعر گرامی
        اشعار زیبایتان از دل برآمدوبرجان نشست
        قلم روانتان همیشه برقرار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بازرگان
        پژمان بازرگان
        چهارشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۱۳
        همواره دلتان خوش و جانتان جاودانه
        ارسال پاسخ
        پژمان بازرگان
        پژمان بازرگان
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۱۱
        ممنونم استاد دزفولی مهربان
        ارسال پاسخ
        کیمیاطولابی
        شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        بسیارعالی موفق باشید خندانک
        پژمان بازرگان
        پژمان بازرگان
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۱۱
        ممنون خانم کیمیا خانوم عزیز
        ارسال پاسخ
        مهدی ملکی الف
        يکشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۲:۳۷
        بسیار زیبا
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7