چون برون از خواب غفلت ای فنا
رو به جانب فاضلانی رهنما
میوه باغی بود شیرین بارشان
بی تفاوت از ثمر ای مردمان
سدِّ جوعی کرد عزمی راستین
پوزه نفسی را بمالیدش زمین
این نشان از عزّتی عالی بشر
خالی از نفسی شرر دوری ز شر
اشتیاقی بیش شد با این سخن
کالبد خالی ز بد با فوت و فن
علم را بالی به تقوایی شتاب
جلوه ایمانی بگیری راهیاب
از مراحل پلّه های زندگی
رو به بالایی گذر با بندگی
رهنما آمد به سویم گفت قال
بین آتش بوده ای توصیف حال
خود قیاسی کن چه دارد این جهان
بذر اعمالی بکاری سود هان
با هنر علمی به راهی رهنمون
واقعیت لا خیالی در جنون
از گذر تاریک تنگ دنیوی
با سلامت بگذری تا مینوی
ای فنا از خاک بنگر آفتاب
بر جبین افتاده خورشیدی چه ناب
یک نظر انداز بر گل ها علف
بر درختانی نهال آذین سلف
این نه حادث کاری از پروردگار
هر طرف سبزینه بینی جویبار
تا زمان باقی به چشمانی نگاه
تا ابد صالح به دور از هر گناه
چون خبر از راه آمد شادمان
می توان این جا نشینی هر مکان
بین گل هایی چه باغی سیر هان
نغمه هایی بشنوی شادی همان
انتظاری بهترین به انتظار
شد نتیجه اش شادمانی پیش یار
خود قضاوت کن به شادی افتخار
ذوق اعمالت نگر با کردگار
غیر این شکّی کنی افتی خطا
تاج عزّت از سرت دور ای فنا
ولی اله بایبوردی
میلاد حضرت صاحب الزمان آقا حجت ابن الحسن(عج) مبارک