امشب آسوده می خوابم
چون قول داده ، به خوابم بیاید
و مرا از اینجا ببرد پیش خودِ
مهربانتر از خودش .
با ز این چه دلتنگی ست
که
سان ِ حزینی شیرین افتاده به جانم .
و دلگیرم
ز دست خودم
تُ ی عزیزتر ز جانم
ودنیای بی مروت
که مرتب چنگ می اندازد بر دلِ پر آشوب و بی قرارم.
از این حال ِفانوس که راهبانه
کشتی هاست ،
بیشتر گرفته .
عجب روز گار پر تحملی دارد این فانوس .
خود ش چرخان و
دیگران را نگهبان .
از این مهتاب ملیح و قشنگ آسمان
که کارش این شده ،
ستارگان را تک تک
بخواباند آرام
در نَنوی هلالی خود ش .
لالا. لالا گل پونه
بخواب ای کودک چشم براه بابای
خسته ز بیداد زمانه.
ز ستاره ها
که قدر خود نمی دانند !
چشمک بی جا
بهر ناکس
توهم می آورد .
که سراند در میان
نخل های ایستاده ی بی سر .
از
همه بیشتر
ز تیک تاک ساعت خانه
که ثانیه ثانیه می شمارد،
و نمی داند به کجا شتابان می دَودِ
و مشخص نیست.
تا چه زمان برسد ،
به
گرد پای عاشقِ سر
به بیابان زده ی دیوانه .
دلم دلم دلم
تو ای دیوانه
که در سرلیست تمام دلتنگی های شبانه
چرا ای می زنی
پر پر به دور آتش شمع عاشقِ
دیوانه تر از توی دیوانه.
در این شهر رندان
که شبانه می روند خانه به خانه .
و تو که محبوس شدی
در این پستوی پنهانی گنج خانه.
تا نبَرندَت به اسارت ِ
حجره های موسیقی و ترانه .
و فریاد و بیداد
ز
غریبه های حساس به نور ِ
عشق این خانه .
و دلگیرم ز دریا
که بعد از عمری جاشویی
در لنج های ماهیگیری .
ساحل نشینی در انتظار
رسیدن کشتی های پهلو شکسته ی
شب های طوفانی ،
باز
ترس دارم
ز بر نگشتن ناخدای کشتی ِ
غارت زده ی دزدان .
و بیداد ز خروش های سهمناک
شبانه ِ. دریای
غریب پسند و خویش کُش ِ
بی قید و پیمانه .
.
دلم را بردارم ببرم
تا دل زده ی این دریای طوفانی
و مواج زده نشود .
قول قول
از این سپس تا به ابد
دستت را به غیر خودم
به هیچکس نمی دهم..
ِنوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی
شیراز
امشب آسوده می خوابم ،
چون او قول داده
به خوابم بیاید ،
و مرا با خود از اینجا ببرد.
پیش خودِ مهربانتر از خودش .
روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
1398/12/7
✨🌙✨🌙