سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        مزدِ ترس

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۴۷ شماره ثبت ۸۲۳۷۴
          بازدید : ۴۲۴   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        مزدِ ترس
         
        دهکده ای بود که مردمانش ،
        از خروس خون تا به شب ،
        با هزاران ، مشقت ،
        کارها می کردند
        ولی درقبال آن یک پاپاسی پولِ سیاه ،
        از مباشرِ امینِ کدخدا ،
        دریافت می کردند
        در قبالش او را ،
        سخت دعا می‌کردند
        ولی وقتِ خرید ،
        اجناسی گران ،
        به همه زحمتکشان ،
        قالب می کردند
        آنهم به چه نحوِ ضایعی ،
        وقتی چیزی می‌خریدند یک لحظه ی بعد ،
        باید نرخ آن را ،
        سؤال می کردند ،
        چون دلیل نداشت ، فرق نکرده باشد
        آنها باید ، با نرخ جدید ،
        ابتیاع می کردند
         
        درهرحال ، خوش میگذشت به همه
        روزی در ده ، بلوائی شد
        گفتند:  بیایند همه
         
        به هرکس ، یک کیسه نمک ،
        آنهم مجانی ، می‌دادند
        شاخ بر سرهایشان ، روئید همه ،
        آخر اینهمه لطف !
        ازچه بابت به آنها می دادند ؟
        یک کسی مِن مِن کنان با صد حیا ،
        با نرمی گفت :
        این همه لطف ، ازبهر چه است ؟
        ما که درقبالِ آن کاری نکردیم
        مامورِپخش ، با تندی گفت :
        این مزدِ ترسِ شماست
        وقتِ مردم را نگیر،
        بیا این کیسه نمک ، مالِ شماست
         
        گفت نمی خواهم چون ،
        از سرِ من ، زیادترست
        گفت اگر نگیری اش ،
        بارِبعدی ، نمک نیست ،
        یک قوطیِ ،
        پُر  زِ  زهرِمارست
         
        اگر فکرت عوض شد آمدی ،
        باید آنرا بگیری جای نمک
        بدی اش این است که درآنصورت ،
        بعد ازخوردنش ،
        باید از اورژانس دِه ، گیری کمک
         
        می دانی آورژانس دِه هم ،
        هزینه ش معادل است :
        با یک تریلی ازهمین نمک
         
        بهمن بیدقی 98/12/15
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۴۹
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۵۹
        باسلام و درود بیکران
        ممنونم از همراهی همیشگی و دلگرم کننده تان
        سپاس
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۱۵
        سلام آقای بیدقی عزیز خندانک
        خدا رو شکر که اینورا از این خبرا نیست خندانک
        همه چی آرومه ما چقدر خوشبختیم خندانک
        درود و آفرین بر شما که واقعیت ها رو می بینید و به قلم می سپارید خندانک خندانک خندانک
        به امید روزهای روشن خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۴۵
        باسلام وعرض ارادت آقای زارع بزرگوار
        خدارو شکر ، ما که نمیدونیم با اینهمه ارزانی و ثبات قیمتها از کی تشکر کنیم . مسبب اش را بفهمیم کیست حتماً از آن آنتی دعا های مخصوص خواهیم کرد.
        ولی شبانه روز دعا میکنم امام زمان (عج) بیاید. دیگه همه میدانیم که صفای دل وجان و اینجهان و آنجهانمان کار خودشه و او همه خدایی شدنها رو بلده، به امید ظهور آن بزرگوار
        سپاسگزارم از شما و دلداریها و انرژی مثبت و لطفتان

        ارسال پاسخ
        شریف شریفیان
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۹:۲۵
        درود بزرگوار
        عالی بود
        نمک گیرمان کردی
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۹:۵۷
        باسلام وعرض ارادت بزرگوار
        سپاسگزارم از نگاه پر مهرتان
        درود بیکران برشما و نگاه ملیح تان
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۱:۱۳
        درود بر شما گرامی
        جالب بود بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۰۰
        باسلام وعرض ادب
        سپاسگزارم از لطف شما بزرگوار
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۵:۱۷
        بسیار زیبا بود

        درودها برشما وقلم وزینتون

        مانا باشید به مهر خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۷:۰۸
        باسلام وعرض ادب واحترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از مهر ومحبتتان
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        علیرضا بنایی
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۱۲:۱۱
        سلام و درود
        زیبا سروده اید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۱۳:۳۹
        باسلام و درود بیکران
        سپاسگزارم بزرگوار
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2